با قامتی سرافراز گرچه مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم

صفحات

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

منتقل شد به saharcomingsoon7.blogspot.com

saharcomingsoon7.blogspot.com
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

مشایی: تعظیم به پرچم ایران تعظیم به خداوند متعال است


رئيس دفتر محمود احمدی نژاد با بیان اینکه " معرفت به وطن در احترام به پرچم تجلي مي‌يابد"، اظهارعقیده کرد:" تعظيم به پرچم يعني تعظيم به نعمت الهي؛ يعني تعظيم به انسان و در نهايت تعظيم به خداوند متعال".
خبرگزاري فارس به نقل از دفتر امور رسانه‌هاي رياست جمهوري نوشت، اسفنديار رحيم‌مشايي در مراسم پاياني پنجمين دوره طرح ملي ايران؛ مرز پرگهر ‌عشق به وطن را از نگاه علم و معرفت معنا كرد و از همگان خواست ايران را با همه خاطرات تلخ و شيرينش، ميراثش، تجاربش، جغرافيايش و مردان و زنانش بشناسند..
وی ادعا کرد:" معرفت به وطن در احترام به پرچم تجلي مي‌يابد و تعظيم به پرچم يعني تعظيم به نعمت الهي؛ يعني تعظيم به انسان و در نهايت تعظيم به خداوند متعال".
رحيم‌مشايي در ادامه سخنانش شرط عشق‌ورزي به وطن را در محبت و دوستي آحاد مردم به يكديگر دانست و اضافه کرد:" بايد ايران را به هزاران دليل دوست داشته باشيم تا وجودمان از نام اين سرزمين پرگهر سيراب شود."
اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، هم اکنون دارای ١٨ پست و عنوان دولتی است که سخنانش غالبا مورد انتقاد و حملات اصولگرایان قرار گرفته است.
تا کنون محمود احمدی نژاد بارها در برابر انتقادات، حملات و نامه نگاری های نمایندگان اصولگرا، مراجع، روحانیون، مقامات و حتی رهبری از حضور و اظهارات رحیم مشایی دفاع  ومواضع وی را مورد تایید قرار داده است که آخرین مورد، اظهارات وی در مورد مکتب ایرانی بوده است.

ادامه مطلب

مجروحین پس از انتخابات: زخمی شده ایم اما مجبور به سکوتیم

مهدی کیان ساداتی که روز 25 خرداد در میدان آزادی از ناحیه کتف گلوله خورده بود در مصاحبه با "روز" از چگونگی زخمی شدن و مشکلاتی می گوید که بعد از گلوله خوردن او را ناچاربه ترک کشور کرده است. خانواده دو تن دیگر از زخمی های بعد از انتخابات هم که همچنان در ایران به سر می برند با "روز" از وضعیت فرزندان خود سخن گفته اند.

با گذشت بیش از 17 ماه از انتخابات ریاست جمهوری ایران، هیچ آماری از کسانی که در این وقایع به انواع مختلف زخمی شدند وجود ندارد و خانواده های مجروحان بعد از انتخابات هم همچنان سکوت کرده اند.سکوتی که به گفته آنان ناشی از هراسی است که نسبت به سرنوشت فرزندان مجروح خود دارند. "روز" در مصاحبه با خانواده دو تن از مجروحانی که همچنان در ایران به سر می برند آخرین وضعیت آنها را جویا شده است.
فرزان، دانشجوی 24 ساله ای است که روز 25 خردادمورد اصابت گلوله قرار گرفت. برادر او به "روز" می گوید: فرزان از ناحیه پا و از قسمت ران و لگن گلوله خورده و تاکنون 6 عمل جراحی انجام داده و به گفته دکترش باید سه تا 4 جراحی دیگر انجام دهد.
او می افزاید: روز 25 خرداد که برادرم گلوله خورد او را به بیمارستان منتقل کرده بودند و 15 روز در کما بود اما خوشبختانه از کما خارج شد و الان هم وضعیت بدی ندارد هرچنداز طول درمان و این همه جراحی خسته است؛ضمن اینکه جراحی های دیگری نیز در پیش دارد. از طرفی می ترسد وضعیت اش بدتر از وضع فعلی شود ولذا سکوت کرده است.
برادر فرزان می گوید خانواده او شکایت کرده و خواهان معرفی فردی شده اند که به او تیراندازی کرده اما: "متاسفانه تاکنون هیچ جوابی نگرفته ایم. ابتدا به شدت می ترسیدیم شکایت کنیم؛ یعنی سعی میکردیم مخفی بماند و اصلا کسی نفهمد که فرزان گلوله خورده. می ترسیدیم او را بازداشت کنند اما به مرور و بعد از مشورت هایی که کردیم رفتیم و شکایت کردیم. پی گیری هم میکنیم اما خب تا به حال هیچ جوابی نداده اند. خانواده های دیگر هم وضعیتی مثل ما دارند. البته اکثر آنها شکایت هم نکرده اند و حتی سعی میکنند کسی نفهمد که بچه شان گلوله خورده است چون می ترسند و حق هم دارند. ما هم که شکایت کردیم به جایی نرسیده ایم. فعلا تنها نگران برادرم هستیم و به این فکر میکنیم که آیا او روزی خواهد توانست روی پایش بایستد؟"
مریم، دیگر زخمی وقایع بعد از انتخابات است که روز 30 خرداد از ناحیه شکم گلوله خورده و بخشی از روده اش آسیب شدید دیده است. مادر او نیز به "روز" می گوید که سکوت کرده ایم تا بتوانیم در آرامش، درمان دخترم را ادامه دهیم. مریم بعد از اصابت گلوله دچار شوک شده و لکنت زبان شدیدی دارد.
او می افزاید: ما دو هفته تمام دنبال مریم می گشتیم؛ همه جا رفتیم کلانتری، آگاهی، بیمارستان ها، سردخانه ها و هر جایی که می توانستیم اما خبری نبود تا اینکه فردی زنگ زد و گفت پرستار بیمارستان رسول اکرم است و دخترم در این بیمارستان بستری است. قبلا هم به این بیمارستان رفته بودیم اما اسم مریم نبود، باز رفتیم و مریم را یافتیم اما دچار شوک بود و حرف نمیزد.45 روز تمام حرف نزد.الان هم کم کم اما با لکنت شدید حرف میزند.
می پرسم آیا مشکلی از سوی نهادهای امنیتی برای خانواده او پیش آمده؟ مادر مریم جواب میدهد: در بیمارستان تعهد گرفتند و برگه ای امضا کردیم که در اثر تصادف، زخمی شده است. بعد هم پدر مریم را احضار کردند و او هم گفت که که فقط میخواهیم دخترمان معالجه شود و حرفی نمی زنیم و.... شکایت هم نکردیم. اصلا دنبال آن هم نیستیم؛ فوقش می خواهند دیه ای بدهند به چه دردمان میخورد؟ دختر من فقط 19 سال دارد و او را به این روز انداخته اند، شکایت کنم که چی بشود؟ درد دخترم کم می شود؟ ما میخواهیم فقط در آرامش به درمان او بپردازیم. هیچ چیزی هم از کسی نمیخواهیم. وقتی برای یک اعتراض ساده چنین می کنند ما دیگر چه می توانیم بخواهیم؟

با گلوله در کتف تا ترکیه
مهدی کیان ساداتی که با گلوله ای در کتف تا ترکیه فرار کرده و در این کشور تحت عمل جراحی قرار گرفته از معترضان به انتخابات مخدوش 22 خرداد سال گذشته است. با او در شرایطی به گفتگو نشسته ام که چند روز دیگر به امریکا خواهد رفت اما نگران خانواده اش در ایران است.
مصاحبه با وی در پی می آید.

آقای ساداتی شما کجا و چگونه زخمی شدید؟
من روز 25 خرداد در آزادی گلوله خوردم. راهپیمایی بزرگ سکوت در حال پایان یافتن بود که صدای تیراندازی شنیدیم و رفتیم ببینیم چه اتفاقی افتاده که من نیز از ناحیه کتف گلوله خوردم. در اصل در حال فرار بودم که احساس کردم ضربه محکمی به کتفم وارد شد. اول گمان کردم پاره آجری زده اند اما درد وحشتناک بود و مرا به سمت پایین می کشید. یک نفراز پشت من فریاد زد گلوله خورده ای و....

آن روز وضعیت به چه گونه ای بود؟
من به اتفاق دوستانم برای اعتراض رفته بودیم؛ مثل خیلی از مردم دیگر. راهپیمایی رو به اتمام بود که یکباره از ضلع شمالی میدان آزادی صدای تیراندازی آمد؛ هرگز تصور نمیکردیم که به روی مردم شلیک کرده باشند. از سر کنجکاوی رفتیم همان سمت.اولین چیزی که دیدم چند موتور بسیجی در حال سوختن بود. نمیدانم مردم آتش زده بودند یا خود بسیجی ها ولی داشت می سوخت و یک جورهایی هم قضیه مصنوعی به نظر می رسید. در اصل راهپیمایی اینقدر خوب و مسالمت آمیز بود و قرار بود خوب تمام شود که اگر آن مشکلات پیش نمی آمد قطعا روزهای بعد در حجم گسترده تری ادامه می یافت. همین طور مبهوت جلو می رفتیم که یکباره یک نفر دقیقا دو متری من از ناحیه گردن گلوله خورد و افتاد. خواستیم به سمتش برویم نشد؛ می خواستیم جنازه را برداریم اما موفق نشدیم. یک نفر دیگر از ناحیه سینه گلوله خورد و افتاد و مردم روی دست او را بردند. دو نفر دیگر گلوله خورده و روی زمین بودند. در خود میدان هم یک ماشین و یک اتوبوس را آتش زده بودند و همه جا دود بود. شعارها بالاتر گرفت و ما هم خشمگین و حیرت زده شعار میدادیم. تیراندازی زیادتر شد و من در حال فرار بودم که از پشت گلوله خوردم. قدرت راه رفتن نداشتم و دوستانم سعی میکردند مرا با خود بکشند. به هر ترتیبی بود توانستیم از آنجا فرار کنیم.

بعد چه کردید؟ یعنی اولین کاری که بعد از اصابت گلوله و فرار از آن منطقه کردید چه بود؟
افتادم اما مردم خیلی کمک میکردند؛ مدام می گفتند نترس نترس و من هم شوکه بودم هم به شت عصبی بودم. در اصل زمانی گلوله خوردم که دیگر دنبال مردم میکردند و می زدند. عین صحنه جنگ بود. آنها میزدند و مردم سعی میکردند کسانی را که گلوله خورده اند به عقب ببرند؛ کاری هم از دستشان ساخته نبود؛ نهایت این بود که آبی می دادند. اصلا برنامه ای نبود؛ کسی تصور هم نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد یک شوری بود که سرکوب شد. به من هم خیلی کمک کردند تا به خانه رسیدیم.در خانه دوستان با تهیه اسپری بی حسی، بتادین، پنس و... سعی کردند گلوله را خارج کنند. از درد نعره می کشیدم نشد و وضعیت ام بدتر شد. به بیمارستانی رفتیم که یک آشنایی داشتیم؛ کمک کرد.دکتر خیلی خوبی بود و از کتفم عکس گرفتند. می گفت باید بستری شوی اما ما می ترسیدیم روی تخت دراز کشیده بودم و مسکن زده بودند. به همه هم گفته می شد که من سنگ کلیه دارم اما یکباره گفتند ماموران آمده اند و بیماران را چک میکنند ما عکس را از دکتر گرفتیم و فرار کردیم. بعد از طریق یکی از آشنایان به مطب دکتری رفتیم و قرار شد در مطب گلوله را خارج کند. دو روز پی در پی تلاش کرد با آمپول بی حسی اینکار را بکند اما نشد؛ در آخر گفت که باید در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار بگیری.

چرا از رفتن به بیمارستان خوداری میکردید؟ از چه می ترسیدید؟
وحشتناک بود؛ هم دردی که داشتم هم ترسی که داشتم. در اصل ترسم بر دردم غلبه داشت. می ترسیدم بازداشت شوم. شانس بیمارستان رفتن داشتم امانمیدانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. روزی که گلوله خوردم خیلی ها زخمی شدند. من خودم چند نفر را دیدم. یکی را دیدم که دقیقا نزدیک خود من از گردن گلوله خورد و جان داد، یکی دیگر از پا گلوله خورد و افتاد چند آمبولانس آمده بود و زخمی ها و کشته ها را سوار این آمبولانس ها میکردند. خیلی از زخمی ها حاضر نمی شدند سوار شوند. می ترسیدند؛ خود من هم همین طور. پرستار یا دکتری بود که تشخیص درست ندادم اما گفت بیا سوار شو قول میدهم درمانت کنیم و اتفاقی هم نمی افتد؛ اما ترسیدم و نرفتم و خدا را شکر که نکردم. بعد هم که بیمارستان طالقانی رفتم و یکهو گفتند ماموران امده اند و بیمارها را چک میکنند، از ترس به کمک دوستانم فرار کردم. در اصل برای درمان اقدام کردم اما ترس باعث می شد نتوانم. در مطب هم که دکتر آدم مطمئنی بود، خیلی هم تلاش کرد اما خب نتوانست گلوله را خارج کند و من با آن گلوله به ترکیه آمدم و اینجا گلوله را از بدنم خارج کردند.

از چه می ترسیدید؟
ترس از بازداشت شدن، از شکنجه شدن، از اینکه چی پیش خواهد آمد؛ از اینکه می میرم یا زنده می مانم هزار جور فکر به ذهنم خطور میکرد. به مرور قضایای کهریزک را شنیدیم و آمار کشته شدگان و زندانیان و تجاوز و.... همه باعث وحشت ام شد اصلا احساس امنیت نداشتم و فکر میکردم اگر بفهمند که من گلوله خورده ام بازداشت ام خواهند کرد.

در این مدتی که ایران بودید چه وضعیتی داشتید؟ چکار میکردید؟
درگیر کتفم بودم؛ مدام پیش دکتر در مطب می رفتم و پانسمان میکرد و پانسمان عوض میکرد. روزی که سعی کرد گلوله را دربیاورد و موفق نشد 12 بخیه به محلی که گلوله خورده، زده بود. خیلی می ترسیدم چون می گفتند که گلوله به دلیل جریان خون به سمت قلب حرکت میکند و از طرفی می گفتند ممکن است عفونت کند و.... هرچند دکتر می گفت چون گلوله موقع شلیک داغ است عفونت نمیکند. اما خب می ترسیدم. از فضا دور شده بودم و درگیر خودم بودم. حتی یادم نیست قضیه ندا آقا سلطان را چه موقعی فهمیدم. اما با آن حالت به بهشت زهرا رفتم، نماز جمعه سبز را هم شرکت کردم شاید باور نکنید اما نمیدانم چرا با آن دست چلاق رفتم نماز جمعه یا بهشت زهرا. با موبایلم داشتم در بهشت زهرا فیلم می گرفتم که یک لباس شخصی حمله کرد چند نفر کمک کردند و یادمست که دوستم فریاد میزد تو برو. من به کمک مردم فرار کردم اما موبایلم افتاد روزی که در خانه سعی کرده بودیم گلوله را در بیاوریم فیلم گرفته بودیم که روی سایت ها بگذاریم تا مردم بدانند چه اتفاقاتی افتاده. فیلم در موبایل بود و بعد از اینکه موبایل افتاد دیگر از سایه خودم هم می ترسیدم گلوله ای در کتفم بود و من انگار بمب اتم حمل میکردم و باید مخفی می شدم.

و بعد از ایران خارج شدید. با این گلوله ای که در کتف شما بود چگونه از ایران خارج شدید؟
قاچاقی بیرون آمدم؛ پشت یک ماشینی که تعدادی افغانی، پاکستانی و هندی هم بودند. در طول راه ماشین به شدت تکان میخورد و من از شدت درد گریه میکردم. یادم است مرا مسخره میکردند که نرفته و نرسیده دلت برای مادرت تنگ شده و... نمیدانستند گلوله خورده ام و نمیخواستم بدانند، خطرناک بود امابه هر حال خارج شدم.

و بعد؟ در ترکیه چه اتفاقی افتاد؟
روز اول وحشتناک بود؛ با هزار امید فرار کرده بودم ولی یکباره همه چیز برعکس بود. پلیس ترکیه خیلی اذیت میکرد. به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در وان رفتم قضیه را گفتم؛نامه ای دادند و گفتند ببر برای پلیس ترکیه و با این نامه تو را به شهر دیگری نمی فرستند همین وان می مانی تا جراحی شوی اما پلیس خیلی بد برخورد کرد گفتند شما کلاهبردار هستید و دروغ می گویید و سازمان ملل هم نمی تواند برای ما تعیین تکلیف کند ومرا به شهر دیگری فرستادند. پلیس این شهر فاجعه بود رسما تا تکان می خوردیم تهدید میکرد که ما را به ایران برمیگردانند. آنجا راهنمایی گرفتم و رفتم اداره سوسیال و موضوع گلوله را گفتم صد دلار پول دادند که من عصبانی شدم گفتم من گدا نیستم پول نمیخواهم کمک کنید این گلوله را در بیاورم. نامه ای دادند و گفتند باید به والی شهر مراجعه کنی. رفتم دفتر والی ابتدا معاون او خیلی بد برخورد کرد و گفت شما همه دروغگو و کلاهبردار هستید. داد و بیداد کردم والی بیرون آمد و با او صحبت کردم آذری بلد بودم و توانستم مفهوم را برسانم. والی آدم مطلعی بود قضایای ایران را گویا دنبال میکرد چون به من گفت طرفدار موسوی هستی؟ بعد هم مرا به بیمارستانی فرستاد تا عکس بگیرند و ببینند درست می گویم یا نه. عکس گرفتند و گفتند این را اینجا نمی توانیم جراحی کنیم و باید به بیمارستان مجهزتری برود. مرا به شهر دیگری فرستادند و تحت عمل جراحی قرار گرفتم و گلوله را در آوردند.

الان وضعیت کتف شما به چه صورتی است؟به حالت عادی برگشته؟
نه متاسفانه چون بعد از جراحی باید فیزیوتراپی می شد که در اینجا چنین امکانی برای من نبود. به نوعی احساس نقص عضو میکنم و نمی توانم زیاد تکان بدهم. بعد از رسیدن به امریکا باید درمان را ادامه دهم.

پرونده شما در کمیساریای عالی سازمان ملل الان در چه مرحله ای است؟
من با توجه به مدارک بیمارستان و جراحی و مصاحبه هایی که انجام شد به عنوان پناهنده پذیرفته شده ام و چند روز دیگر به امریکا می روم.
آقای ساداتی آیا روزی که برای اعتراض به خیابان رفتید تصور چنین مسائلی را میکردید؟ اینکه گلوله بخورید و...
به هیچ عنوان. من به میرحسین موسوی رای داده بودم اماآدمی سیاسی نبودم. تنها فعالیت من در حد پخش تراکت های تبلیغاتی آقای موسوی در قبل از انتخابات بود؛ اما وقتی گفتند احمدی نژاد رئیس جمهور است مثل خیلی از مردم به خیابان رفتم. ما فقط اعتراض داشتیم که حقمان را خورده اند روز 25 خرداد هم که بیرون رفتم ابتدا یکی از قشنگ ترین روزهای زندگی ام بود؛ آن همه شور و آن همه احترام همراه با اعتراض. اینقدر آن سکوت معنادار و احترام زیبا بود که احساس پیروزی داشتیم اما آن اتفاقات افتاد. هرگز کسی تصور هم نمیکرد. میدانم شاید الان هم که به آن فکر میکنم همچنان بهت زده می شوم. اما بعد از اینکه گلوله خوردم نمیدانم چرا بهشت زهرا رفتم. نمیدانم چرا نماز جمعه سبز را رفتم؛ انگار یک جورهایی کشیده می شدم. منطق خاص دیگری نبود؛ بیشتر برای من احساس بود و زخمی که درونم نشسته بود. جریحه دار شده بودیم.فقط میدانم که من فقط و فقط در نهایت احترام اعتراض داشتم همین.
ادامه مطلب

ایمیل ملی برای کاربران ایرانی!!!!

جرس:  معاون توسعه و مدیریت شبکه سازمان فناوری اطلاعات ایران از آمادگی ارائه ایمیل ملی برای تمام کاربران ایرانی خبر داد و گفت: ظرفیت ارائه خدمات ایمیل برای تمام متقاضیان پست الکترونیکی فراهم شد.


به گزارش ایرنا، علی اصغر انصاری  در نشست خبری با اشاره به فعالیت پرتال iran.ir که در راستای ضوابط اجرایی بودجه سال 86 به وزارتخانه ارتباطات تصویب شد گفت: تا کنون هزار و 16 خدمت الکترونیکی از طریق این درگاه برای تمامی مردم فراهم شده است.

وي از ويژگي ايميل ايراني را حفظ امنيت بيشتر اطلاعات عنوان کرد و افزود: در صورت استفاده از آن اطلاعات ايميل در داخل کشور گردش مي کند و مانند ايميل هاي غيرايراني نظير ياهو، جي ميل و هات‌ميل که در خارج از کشور ميزباني مي‌شوند ، اطلاعات به خارج از کشور منتقل نمي شود.

انصاري گفت: شرکت فناوري اطلاعات ايران تاکنون براي بيش از سه هزار کاربر اينترنت کشور، پست الکترونيکي ملي را فعال کرده است.

وی افزود: کاربران ايميل ملي بايد براي تائيد و تثبيت هويت خود علاوه بر تکميل و ارسال فرم الکترونيکي، نامه‌اي را با مهر و امضاي بالاترين مقام دستگاه اجرايي خود نيز ارايه دهند.

معاون شرکت فناوري اطلاعات ايران درادامه گفت: براساس اين بخشنامه که در سوم مهرماه سال 1386 ابلاغ شد، مقرر شد درگاه خدمات الکترونيکي ايران به نشاني http://www.Iran.ir به مديران دستگاه‌هاي دولتي، خدمات پست الکترونکي ارايه دهد.

انصاري گفت: در اين بخشنامه همچنين از مديران دولتي خواسته شد به منظور امنيت اطلاعات بيشتر ، پست الکترونيکي خود را روي پورتال واحد دولت الکترونيکي ايران ايجاد و از آن براي تماس‌هايشان استفاده کنند
ادامه مطلب

بیست و یکمین شماره روزنامه کلمه>>از مانور اقتدار زنانه پوش ها تا فاجعه سعادت آباد

ادامه مطلب

دروغ‌پردازی سایت دولت، این بار علیه یک مرجع تقلید

رسانه‌های دولتی باز هم به دروغ‌پردازی علیه اصلاح طلبان روی آوردند و این بار یکی از مراجع بزرگوار تقلید را نیز از اتهام‌پراکنی‌های خود بی‌نصیب نگذاشتند.
به گزارش کلمه، در پی انتشار خبر وساطت آیت‌الله شبیری زنجانی برای آزادی علی شکوری راد که سخنگوی قوه قضاییه هم وادار شد به صحت آن اعتراف کند، رسانه‌های دولتی برای خنثی کردن اثر این خبر که نشان از نزدیکی اصلاح طلبان به مراجع تقلید داشت، به خبرسازی دروغ دست زدند.
دو روز قبل، دکتر شکوری راد در وبلاگ خود خبر داد که جمعه گذشته، پس از نماز مغرب و عشا به خدمت آیت‌الله شبیری زنجانی رسیده تا از پیگیری‌های ایشان تشکر کند.
به نوشته شکوری راد، “ایشان فرمودند برخلاف آنچه گفته شده است که ایشان در هنگام دیدار با رهبری خواستار آزادی من شده اند این کار از طریق تماس تلفنی با یکی از اعضای دفتر رهبری در قم و ارسال پیغام انجام شده است. ”
اما برای تحت الشعاع قرار دادن این خبر، سایت شبکه ایران وابسته به روزنامه رسمی دولت (ایران) ادعا کرد که آیت الله شبیری زنجانی در پاسخ به درخواست شکوری راد مبنی بر پادرمیانی ایشان برای آزادی فرزند شهید بهشتی، تاکید کرده‌اند که علیرضا بهشتی بهتر است در زندان بماند و شکوری نیز باید متنبه شود!!
سایت‌های دروغ‌پرداز حتی به خود زحمت نداده‌اند که از منابع امنیتی خود بپرسند آیا فرزند شهید بهشتی هم اکنون در زندان است یا خیر، و به طبع بر خود لازم نمی بینند که توضیح دهند آیت‌الله شبیری چرا باید برای آزادی فردی که بیش از ده ماه قبل آزاد شده و در حال حاضر بیرون از زندان است، پادرمیانی کند!
همچنین سایت آینده هم گزارش داده که: “پیگیری خبرنگار آینده از دفتر آیت الله شبیری زنجانی نشان داده که خبر مذکور ناصحیح بوده است.”
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:درخواست فعالیت شبکه های خبری العربیه و بی بی سی فارسی را با نگاه مثبت بررسی می کند

محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، روز دوشنبه به خبرنگاران گفت: نگاه ایران به فعالیت های شبکه های خبری العربیه و بی بی سی فارسی برای فعالیت در تهران مثبت است و اگر این شبکه ها درخواست فعالیت در تهران داشته باشند، بررسی می شود.
این در حالیست که وب سایت بی بی سی فارسی خبر داد که در این باره، تماس مستقیمی با این شبکه خبری صورت نگرفته است.
بی بی سی فارسی نوشت: در ایران خبرنگار ندارد، اما همیشه در تلاش بوده که در ایران حضور داشته باشد.
پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران، محدودیت هایی برای رسانه های داخلی و خارجی اعمال شد و جان لاین، خبرنگار بی بی سی مستفر در تهران، که برای رادیو، تلویزیون و بخش آنلاین بی بی سی انگلیسی گزارش تهیه می کرد، از ایران اخراج شد.
ادامه مطلب

ماموران امنیتی از ملاقات آیت‌الله العظمی بیات زنجانی با مهدی کروبی جلوگیری کردند

ماموران امنیتی از ملاقات آیت الله العظمی اسدالله بیات زنجانی با حجت‌الاسلام مهدی کروبی جلوگیری کردند.
سایت سحام نیوز در این باره گزارش داد که روز گذشته (یکشنبه) هنگامی که آیت الله بیات به قصد دیدار با مهدی کروبی به منزل ایشان مراجعت کرده، با ممانعت نیروهای امنیتی روبرو شده است.
این گزارش حاکی از آن است که آیت الله بیات پس از گفت‌وگویی تلفنی با مهدی کروبی، جهت ملاقات حضوری به منزل وی مراجعه می‌کند. اما یک نهاد امنیتی که از مفاد این تماس تلفنی مطلع شده، بیش از ده مامور امنیتی را به در منزل کروبی فرستاده تا با استقرار در آن محل، از ورود آیت الله بیات به منزل آقای کروبی جلوگیری کنند.
لازم به یادآوری است که پیش از این هم ماموران تلاش کرده بودند از ورود مهدی کروبی به منزل میرحسین موسوی جلوگیری کنند که با ابتکار عمل مهندس موسوی در انتقال میهمان با خودرو به منزل خود، نیروهای امنیتی در رسیدن به هدف خود ناکام مانده بودند
ادامه مطلب

و آنگاه فتنـــــــــــــه‌گر شدم!

و آنگاه فتنـــــــــــــه‌گر شدم!
 
کسب و کار گفتمان سلطه گر را باید در زبان جست؛ آن‌جا که قرار است بسته‌های گفتمانی در قالب‌های زبانی ارائه شوند. مقصود از زبان نیز معنای اعم آن است: زبانِ نوشتار، زبانِ گفتار، و به طور کلی عرصه زبان. این مهم‌ترین و در عین‌حال آشکارترین عرصه بروز و ظهور هر آن‌چیزی است که به نام ایدئولوژی( و در معنای عام تر گفتمان) می‌شناسیم. برای پی‌بردن به ساز و کار گفتمان سلطه گر در یک جامعه اولین راه جستجوی ردپای آن در زبان یا ادبیات غالب و رسمی آن جامعه است. اما گفتمان در عرصه زبان به راحتی خود را لو نمی‌دهد. بنابراین باید در همین عرصه هم به دنبال مکان‌ها و زمان‌هایی گشت که گفتمان رسمی با مشکل مواجه می‌شود، یعنی جایی که زبان ایدئولوژی و گفتمان بند می‌آید و از سخن‌«رانی» باز می‌ماند.
با استفاده از استعاره ظاهر و باطن می‌توان گفت تپق‌های زبانی جایی است که باطن گفتار فرد عیان می‌شود. اگر می‌خواهید به کنه سخن یک فرد پی ببرید نیازی نیست به کل سخنان او گوش کنید و در پی تفسیر و تأویل آن باشید. بلکه ببینید شخص کجاها تپق می‌زند، لکنت می‌گیرد، به تکلف می‌افتد. می‌توان معادل این تپق‌ها را در گفتار فاخر «سهوالقلم» نامید. در ادبیات عامه نیز، مسامحتاً، به‌نحوی با این گرایش روبروییم که باید از میان خطوط کلی گفتار و نوشتار، خطوط نانوشته را خواند. چگونه می‌توان به خطوط نانوشته متنی یا حرف‌های ناگفته فردی پی ببرد؟ از خلال همان تپق‌ها، لکنت‌ها، سهو‌القلم‌ها. بنابراین زبان همچنان یکی از و بلکه مهم‌ترین تجلی‌گاه ایدئولوژی است.
نگاهی به ردپاهای ایدئولوژی حاکم در عرصه زبان می‌تواند تلاش آن را برای بازیابی انسجام از‌دست‌رفته‌اش عیان کند. پس از انتخاباتِ بحث‌برانگیز سال گذشته، گفتار رسمی خود را در وضعیتی گرفتار دید که دیگر انسجام آن حتی برای طرفداران سابق‌اش از بین رفته بود. طرفداران صادقی که تمام امیدهای انقلابی، انسانی و مذهبی خود را در آن می‌جستند با تصویری مواجه شدند که قابلیت هضم‌اش وجود نداشت. دولتی که دم از عدالت و آزادی می‌زد و حاکمیتی که شعار دفاع از مردم و محرومان و مظلومان را سر می‌داد، این‌بار آشکارا به تمامی آرمان‌های ادعایی خود پشت کرد، یا رگه‌هایی از نادیده‌گرفتن حقوق انسانی را که از سال‌ها پیش وجود داشت عیان کرد و به اوج رساند.
بدین‌ترتیب گفتار رسمیِ پیش از انتخابات با خلل و فرج‌های متعددی روبرو شد. واقعیت بیرونی در تضاد با گفتار سابق بود. ادبیات رسمی دیگر نمی‌توانست واقعیتِ کوچه‌ها و خیابان‌ها را توجیه کند. بنابراین برای ترمیم این گفتار باید چاره‌ای اندیشیده می‌شد. دستگاه ایدئولوژیک، بازسازی هویت و انسجام گمشده را در دستور کار خود قرار داد.
حاصل این تلاش نافرجام اما بازتولید گفتاری بود که پیش‌تر امتحان خود را پس داده بود، چه در سطح جهانی، و چه در سطح ملی؛ تکرار یک الگوی از پیش شکست‌خورده. غم‌انگیزتر از همه این‌که این ادبیات از سوی همان کسانی بازتولید می‌شد که پیش‌تر خود از قربانیان آن بودند، یعنی همان‌ها که سی سال پیش شکست این الگو را در زمان شاه دیده و فرجام آن را در انقلاب ۵۷ زیسته بودند، این بار خود دست به کار تکرار همان تجربه شدند. تجربه‌ای که عبارت بود از وارونه‌نمایی اعتراضات میلیونی مردم به حرکتی از پیش برنامه‌ریزی‌شده جهت براندازی و انقلاب مخملی با بهره‌گیری از القاب و واژگان ایدئولوژیک در سطح زبان. چیزی که برجسته‌ترین وجه آن تبدیل جنبش سبز به «فتنه سال ۸۸» در گفتار رسمی بود. در واقع این گفتار تلاش می‌کرد با فتنه خواندن آن‌چه پس از انتخابات در قالب تظاهرات خودجوش، مردمی، میلیونی و مسالمت‌آمیز ۲۵ خرداد تجلی یافت مرهمی بر زخم‌های دهان‌بازکرده خویش نهد و بار دیگر چینی شکسته مشروعیت خود را بندی تازه زند. پادزهر و دوای این زخم در قالب واژگانی همچون «امتحان»، «خواص»، «بصیرت» و از همه مهم‌تر «فتنه» ارائه شد و می‌شود. (از گسترش این واژه به حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی می‌گذریم.) این خود نوعی تکرار طنز‌گونه تاریخ بود برای کسانی که تجربه انقلاب سال ۵۷ را پشت‌سر گذاشته بودند. چگونه؟
پیش از انقلاب، آن‌گاه که مشروعیت نظام شاهنشاهی نه فقط در اذهان و قلوب مردم بلکه به صورت عینی و واقعی در خیابان‌ها از بین رفت حکومت وقت باز هم سعی در بازسازی گفتار رسمی خود کرد. نگاهی به صحبت‌ها و روزنامه‌های آن سال‌ها نشان می‌دهد رژیم شاه به چه لطایف‌الحیلی با سرکوب مخالفان و معترضان خود، آن‌ها را «خرابکار»هایی می‌خواند که نظم و امنیت شهر و دیار را بر هم ریخته‌اند، آسایش و آرامش را از مردم سلب کرده‌اند، و به تخریب اموال عمومی می‌‌پردازند. آن زمان هم از زبان حاکمیت می‌شنیدیم که بازاریان و کسبه از این «بلواها» بیزارند، چرا که آن‌ها را «از کار و کاسبی و نان‌خوردن» انداخته است.
درست که هر حکومتی با برهم زدن نظم سابق پایه‌های خود را مستقر می‌کند، اما اسطوره ابدی و ازلی حاکمیت حفظ نظم و امنیت است. تلاش بی‌وقفه حاکمان بر این است که نشان دهند «شهر در امن و امان است». اصل اساسی این است که «حکومت ظالم و بد بهتر از هرج‌و‌مرج است، چنان‌که قانون بد بهتر از بی‌قانونی است». بنابراین حاکمیت همواره در تلاش است هر‌گونه اعتراض و مخالفت و تظاهراتی را مساوی با «هرج‌و‌مرج» بداند و در آن‌صورت به شهروندان نهیب بزند که نتیجه کوچک‌ترین مخالفتی آشوب و بلوا و برهم‌ریختن نظم عمومی است. از این منظر «فتنه» نامیدن جنبش سبز مستلزم القای این ذهنیت است که مردمی که در ۲۵ خرداد یکی از درخشان‌ترین لحظات تاریخ معاصر ایران را رقم زده‌اند مشتی «اغتشاشگر» بیش نبوده‌اند. معترضانی که پیش از انقلاب «خرابکار» نامیده می‌شدند حالا بدل به «اغتشاشگر» شده‌اند. مردمی که پیش از انقلاب «رعیت» نام داشتند حالا «اراذل و اوباش» و «خس و خاشاک» هستند. فعالان سیاسی و مدنی که قبل‌تر وابسته به «اجنبی» خوانده می‌شدند حالا حقوق‌بگیر «بیگانگان» نام گرفته‌اند، وقس علیهذا. نام‌ها و عناوین عوض شده اما ماهیت قضیه همان است. جدول زیر صرفاً مشت نمونه خرواری از مشابهت نام‌گذاری‌های پیش از انقلاب و پس از انتخابات اخیر را به نمایش می‌گذارد.
پدیده اجتماعی
پیش از انقلاب
پس از انتخابات
جنبش مردمی
آشوب‌گری
فتنه
معترض
خرابکار
اغتشاشگر
روزنامه‌نگار
وطن‌فروش
قلم‌به‌دست مزدور
کشورهای غربی
اجنبی
بیگانگان
مردم
رعیت
اراذل و اوباش
این قسم دست‌وپا‌زدنِ گفتار رسمی برای نجات خود نه فقط در تاریخ ایران که در تاریخ جهان نیز مسبوق به سابقه است. ژوئیه ۱۷۸۹، هنگامی که لویی شانزدهم در پاریس خبر سقوط زندان باستیل، رهایی چند زندانی و فرار لشگریان سلطنتی را در برابر هجوم مردم می‌شنود، بر سر پیام‌رسان فریاد می‌زند: «ولی این یک شورش است». پیام‌رسان پاسخ او را چنین می‌دهد: «نه اعلیحضرتا، این انقلاب است». لویی شانزدهم به فاصله ۴ سال از این واقعه در ۱۷۹۳ اعدام می‌شود.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

بيستمين شماره روزنامه کلـــمــــه» پرده ها آرام آرام كنار ميروند

بيستمين شماره روزنامه كلمه مورخه دوشنبه 17 آبان ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (169 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 538 كيلوبايت

جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد
ادامه مطلب

مجید دری:.پدر،مادر،خواهر و برادران بهبهانی ام حس غریب غربتم را شکستند و می توانم فریاد کنم:من یک بهبهانی ام!

چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم؟!
خانه اش ویران باد…

به نام آزادی که آن زمان که غریوش زدم از تحصیل محرومم کردند؛آن زمان که فریادش برآوردم در زندانم افکندند و آن زمان که به نامش خواندم،تبعیدم کردند .

به نام آزادی که چون زنّار می توانی هم سلکان و هم پیمانانت را بشناسی و به تاجی که به گمانشان از خارست و بر سرت نهاده اند،افتخار کنی که دلق مرقّع،به زِ ریش مرصّع!

به نام آزادی که هرگاه گلویی یک بار طعمش را چشید،حبس و تبعید و اعدام و زنجیر برایش بی اثر می شود.

سلام بر آزادی!سلام بر خونهای پاکی که به پایت ریختند و سرهای والایی که به راهت رفتند و عمرهایی که در آبیاری درختت سپری گشت.

چندی پیش یعنی صبح روز شنبه از اوین به زندان بهبهان آوردندم.حکمم محارب بود و در بی دادگاه قاضی پیرعباسی نامی که حتی اجازه دفاع به من و وکلایم را نداد محکوم شدم .

مصادیق حکم محاربه ام تن هر انسانی را می لرزاند!محارب شدم از آنرو که نخواستم ونتوانستم حیوانی زندگی کنم .اگر دفاع از حق تحصیل که حق مسلم و غیر قابل انکار هر فردی حرب است،من محاربم!اگر کمک به زندانیان سیاسی و تفقد و دلجویی از خانواده هایشان حرب است،من یک محاربم و اگر جمع آوری اسامی کشته شدگان و بازداشت شدگان و گرفتن وکیل برای کسانی که معلوم نیست توسط چه کسی،کجا و چرا دستگیر شده اند حرب است،من یک محاربم.باری!من یک محاربم و در هر زمان و هر مکان به محارب بودن خود می بالم و افتخار میکنم که این جنگ آیا شرف ندارد به صد صلح؟!

به گمان تان اگر کسی بشنود از خانواده زندانیان دلجویی کردم و به یک زندانی غریب کمک کرده ام و اسامی کشته شدگان و اسیرشدگان راجمع می کردم،بر من می شورند و تحقیرم میکنند؟آیا تصور می کنید با حبس و تبعید می توانید جلوی انسانیت بایستید؟!

آنانکه با تقلب و دروغ و انکار آمدند و با سرکوب و تهدید و ارعاب به گمان شان تثبیت شدند برای ادامه از چه کارها که استفاده نمی کنند !آنان که هر عمل انسانی را شیطانی و هر تفکر منتقد را محارب و هر اندیشه نوگرا را مخرب معرفی می کنند،چاره ای جز استفاده از این دست ابزارهای بی حد و حصر سرکوبگر ندارند.

باشد که طلوعی دیگر رخ بنماید و سیاهی را در سیاه چال تاریخ دفن کند وعاملان و آمرانش به سزای انسان ستیزیشان برسند و در این میان بدا به حال آنان که فردا باید پاسخگوی اعمال غیر انسانی شان در پیشگاه مردم باشند.کاش دست کم به شعارهایی که برای دیگران می دهند و به قانونی که از آن دم میزنند پای بند باشند و دست کم نسخه ای را رعایت کنند که برای دیگران می پیچند و قانونی میخوانندشان .

اکنون به زندانی منتقل شده ام که تفکیک جرائم در آن صورت نپذیرفته است.زندانی که از کمترین امکانات بهداشتی و فرهنگی محروم است.زندان بهبهان.زندانی در جنوب کشور.آنگاه که وارد شده بودم وهنوز گرد غربت را از تن نزدوده بودم،هیچ تصوری از ادامه نداشتم؛ادامه تحمل زندان،بدون تفکیک جرایم.در کنار زندانیانی که هیچ یک سیاسی نبودند با جرایمی مثل قتل و مواد و سرقت…تنها و غریب…

اما صدای گرم و آشنای بهبهانی ها چنان گرمایی داشت که خون منجمد شده در رگهایم را به جریان انداخت.آنگاه که در روز ملاقات پشت در زندان آمدند و خواستار ملاقات با من شدند و نگذاشتند فاصله هزار کیلومتری خانواده ام در نظرم جلوه کند،انگار به عیان دیدم زنّار را بر کمرهایشان و تاج خار را بر سرهایشان که می درخشید…

دیگر غریب نبودم و غریبه نبودند و حال از اینجا، از پشت این دیوارهای ستبر به یکایکشان عرض سلام و ادب و احترام می کنم و به پدر و مادرم می گویم:

پدر!مادر!اینجا من تنها نیستم.پدر،مادر،خواهر و برادران بهبهانی ام حس غریب غربتم را شکستند و می توانم فریاد کنم:من یک بهبهانی ام!مردم بهبهان!مرا بپذیرید .درود بر شرفتان!

به امید روزی که با زجر و تلاش،من و تو ما بشویم….
به امید آن روز….
خاکسارتان
مجید دری
آبانماه ۸۹/ زندان بهبهان

آخرین تصاوير از ملاقاتهای كابيني مجید دری در زندان اوین
ادامه مطلب

گزارش ویژه رسا: بررسي فعاليتهاي اقتصادي سپاه در زمينه نفت، مخابرات و نظام بانکی و پولی كشور

نظامی سازی اقتصاد ایران و دراختیار گرفتن بخش قابل توجهی ازفعالیت های اقتصادی دربخش هایی همچون نفت، مخابرات، بانکی و پولی، چندین مناقصه دولتی بیش از یک میلیارد دلاری و... كه توسط قرارگاه خاتم الانبیاء و دیگر شرکت های وابسته به سپاه انجام پذيرفته، مسائلي است كه شبكه تلويزيوني رسانه سبز ايران (رسا) در بخش گزارش ويژه مورخه 15 آبان 1389 خود مورد بررسی قرار داده است:



جهت دانلود با فرمت 3gp روي تصوير بالا كليك كنيد
ادامه مطلب

سخنان حسن نصرالله درباره عدم وجود تمدن پارسی در ایران! (با زيرنويس فارسي)

سخنان حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان درباره عدم وجود تمدن پارسی در ایران!
. ادامه راه سبز(ارس): در این سخنرانی که از شبکه المنار پخش شد وی اظهار داشت که «امروز در ایران چیزی به نام پارسی یا تمدن پارسی وجود ندارد. آنچه در ایران هست، تمدن اسلامی است». سیدحسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان افزود: «آنچه در ایران هست دین عربی محمد (ص) است. بنیانگزار جمهوری اسلامی هم عرب بوده و فرزند عرب است و فرزند پیامبر خدا محمد (ص) است. رهبر کنونی جمهوری اسلامی، حضرت امام خامنه ای هم سید قریشی است و پسر هاشمی و پسر پیامبر خداست؛ پسر علی بن ابی طالب و فاطمه زهراست که اینها عرب هستند».

با زيرنويس فارسي

ادامه مطلب

ادعای تازه وزیر اطلاعات: منابع مالی فتنه گران از طریق زمین خواری تامین می شود


جرس: وزیر اطلاعات در آخرین سخنان خود ادعا کرد که علاوه بر کمکهای خارجی،  منابع مالی سران جنبش سبز از طریق رانت خواری و زمین خواری به وجود آورده است.

 حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در دیدار با جمعی از پرسنل نیروهای مسلح، عمده ترین موضوع مورد توجه در سخنرانی خود را "موانع ولایت محوری" معرفی کرد و افزود: مقوله ولایت محوری و ولایت مداری موضوعی است که در دوران ائمه معصومین و بعد از آن، مورد توجه است.

به گزارش مشرق، مصلحی با ذکر حدیثی از امام جعفر صادق (ع) مبنی بر اینکه «البلاء للولاء»، افزود: هرچه درجه قرب و تقرب به ولایت و محوریت ولایت، نزدیکتر باشد، امتحان ها سنگین تر و سخت تر است و آزمون ها جدی تر خواهد بود چرا که در مقوله ولایت، تبعیت یک جایگاه ویژه ای دارد.

وزیر اطلاعات، اولین مانع در ولایت محوری و ولایت مداری را ناآگاهی از جایگاه ولایت دانست و افزود: بعد از رحلت پیامبر یک مشکل جدی و اساسی که پیش آمد، همین مقوله ولایت بود؛ خیلی ها دنبال حکومت و خلافت رفتند، ‌نه ولایت. امروز هم ما در جامعه خودمان خصوصا در این فتنه یک ساله گذشته، (که این فتنه را نباید فتنه سال گذشته بنامیم) این مسئله را مشاهده می کنیم.

وی بار دیگر به تبیین سن تصریح کرد: در فتنه یک سال گذشته خیلی از افراد دخیل در این قضیه در مقوله ولایت دچار مشکل شدند. یکی از کسانی که در همین مقوله فتنه یک جایگاهی دارد، ‌در یکی از صحبت هایی که دارد بیان می کند که "من زمان حیات امام هم برای ایشان نامه نوشتم و به امام اعلام کردم که ولایت فقیه اینچنینی جواب نمی دهد. ما اگر بخواهیم حکومت به جایی برسد- دقت کنید می گوید حکومت- باید یک مجموعه کنترلی برای آن قرار بدهیم. مثلا در حوزه های علمیه به یک جمعی بگوییم که آنها هشدارهایی را بدهند،‌ در موقعیت های مختلف تذکرهایی بدهند ‌که مراقبت از حکومت بکنند لذا ولایت فقیه لازم نیست."

وزیر اطلاعات با اشاره به اینکه امروز هم مکاتباتی توسط افراد مختلف در رابطه با زیر سوال بردن مقوله ولایت فقیه با بعضی از آقایان صورت گرفته است، افزود: ببینید آنها چه موضعی گرفته اند؟ این نکته قابل توجهی است.

وی اضافه کرد: فتنه اخیر از نظر موقعیت زمانی، موقعیت انقلاب، وضعیت نظام و انقلاب در دنیای بشری و در بین کشور های اسلامی، در هر کدام از این مقولات یک جایگاهی دارد و دارای یک سری ویژگی هایی است.


 شناسایی منابع درآمدی سران فتنه و نزدیکان آنها

وی مدعی شد: " ما بر اساس برخی سر خط های ارائه شده، متوجه شدیم که از اول انقلاب تا به حال، یک جریانی فتنه های مختلفی که در این کشور و انقلاب شکل گرفته را هدایت و مدیریت می کند. این جریان تاکنون شناسایی دقیق نشده است. 30 سال هم از عمر انقلاب می گذرد و با کمال تأسف این کار صورت نگرفته است. اکنون مصداق های روشنی وجود دارد که ‌سران فتنه و مرتبطین آنها چگونه مدیریت می شوند و در موقعیت های مختلف قبل چگونه مدیریت شدند که نکته بسیار قابل توجهی است."

وزیر اطلاعات از بررسی دقیق وضعیت اقتصادی سران فتنه و اطرافیان آنها در بیرون و داخل کشور خبر داد و افزود: این وضعیت اقتصادی در دوران سازندگی، اصلاحات و دیگر موقعیتها بررسی شده و فهمیدیم که آنها با چه تدبیری در مسائل اقتصادی (تحت عناوین مختلف حتی خیرخواهانه) حرکت کرده اند.

وی نتیجه این بررسی ها را بسیار قابل توجه و اسف بار توصیف کرده و افزوده است: برای ارائه این بررسی ها، برنامه های خاصی داریم. اگر اکنون عدد هزینه شدن 17 میلیارد و 700 میلیون دلار توسط استکبار در جنگ نرم مطرح می شود، این رقم منهای هزینه هایی است که منافقین، ‌گروه هایی مثل گروهک ریگی، سلفی و‌ گروه های مختلفی غرب و شرق کشور از غرب دریافت می کنند و این هزینه ای است که در جنگ نرم پرداخت شده است و هزینه مستقیم نیست.

 مصلحی مانع دوم در مقوله ولایت محوری و ولایت مداری را ‌جاه طلبی خواند و گفت: جاه طلبی یعنی چه؟ یعنی فرد می داند حقیقت و واقعیت چیست اما حرص و طمعش نسبت به پست و جایگاه مانعش می شود. در این فتنه یکی از اشکالاتی که عده ای نتونستند انقلاب و ولایت را همراهی کنند و کم آوردند همین جاه طلبی آنها بود که این عمدتا در خواص است.

وزیر اطلاعات یادآور شد: مانع بعدی، تعلقات دنیوی و خودداری از مبارزه در راه خداست. این افراد ممکن است در موقعیتی، در مبارزه نقش های بزرگی داشته باشند. تحجر و ظاهر بینی هم یکی از موانع در بحث ولایت محوری است.

وی پنجمین مانع در ولایت پذیری را عدالت ناپذیری عنوان کرد و اظهار داشت: متاسفانه برخی، سفرهای استانی دولت را علی رغم تأییدات مکرر مقام معظم رهبری، توزیع فقر نامگذاری کرده اند.


 آرزوی سران فتنه دستگیر شدن است

این مقام مسئول در دستگاه اطلاعاتی کشورمان در پاسخ به سوال یکی از فرماندهان که درباره جایگاه اطلاعاتی کشورمان بر روی ارکان فتنه سوال کرد، گفت: به حول و قوه الهی مجموعه دستگاه ها و سیستم اطلاعاتی کشور از یک موقعیت بسیار خوب و بالایی برخوردار بوده و سلطه بسیار خوبی بر این مجموعه ها دارد.

وی افزود: ممکن است عده ای از برخی اقدامات ما گله داشته باشند که مثلا چرا در بحث سران فتنه اقدامی انجام نمی گیرد؟ اتفاقا آنها آرزویشان همین است.

مصلحی خاطرنشان کرد: اوباما در گزارشی که به کنگره امریکا داد در رابطه با بحث فتنه و هزینه ای که برای بحث فتنه انجام داد، اذعان و اعتراف کرد که سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران به ما اجازه نداد تا بتوانیم از شبکه مجازی برای فعال کردن شبکه های اجتماعی مان استفاده کنیم. آنها هزینه سنگینی در این جهت انجام دادند.

وزیر اطلاعات تاکید کرد: به حول و قوه الهی سیستم اطلاعاتی ما اشراف بسیار خوبی بر این مجموعه ها پیدا کرد و تمام خط و ربط های آنها هم شناسایی شد.


ماجرای رمزگذاری ایمیل های فتنه گران


وی با بیان ناگفته ای از تسلط اطلاعاتی ایران بر گردانندگان اصلی فتنه بار دیگر به نقش نیروهای خارجی پرداخت و گفت: پس از آنکه آمریکایی ها متوجه شدند که ما سرخط های مجازی فتنه را شناسایی کرده ایم، سریعا تمام ایمیل ها را کدگذاری و تبدیل به رمز کردند. البته به لطف خدا ظرف 24 ساعت تمام این رمزها باز شد.

این  در حالی است که تاکنون هیچ سندی مبنی بر دخالت کشورهای خارجی در اعتراضات مردمی سال گذشته از سوی وزارت اطلاعات منتشر نشده است.
مصلحی با اشاره به اینکه سرحلقه های فتنه گران از فضای فرهنگی و دانشگاهی در این جهت استفاده می کردند، مدعی شد: به جز درصدی بسیار کم ، دیگران از آنها استقبالی نکردند ولی آن هایی هم که استقبال کردند استکبار هزینه قابل توجهی برای آنها پرداخت؛ بعضا در قالب خبرنگار، وکیل یا مجموعه های اینچنینی.

وزیر اطلاعات دولت دهم یادآور شد: در حرکت فتنه از انجمن حجتیه تا بهاییت و حتی مسیحیت تبشیری را می بینید. ‌حتی کمونیست ها و نفاق هم فعال بودند.

وی در پاسخ به سوال دیگری در خصوص اینکه چرا به وضعیت رهبران جنبش سبز رسیدگی نمی شود، گفت: ‌ما نیاز به روشنگری داریم. اتفاقا آنها دنبال همین می گردند که دستگیر شوند. حتی برخی شبها جلسه خداحافظی می گذارند و می گویند فردا ما را می گیرند! البته روشنگری به این معنا نیست که اینها را رها کنیم. به هیچ وجه اینگونه نیست.
وزیر اطلاعات همچنین همراهی قوه قضائیه در این زمینه را مناسب ارزیابی کرد.


تامین مالی اقدامات فتنه گران از طریق زمین خواری

مصلحی همچنین از پیوند برخی اقدامات زمین خواری با تامین مالی برخی حرکات ضد نظام خبر داد و افزود: آنهایی که پشتوانه های اقتصادی خودشان را با همین کارها، رانت خواری و زمین خواری به وجود آورده اند، قوانینی را هم در این خصوص وضع کرده و بخشنامه هایی نیز در زمان مسئولیت خود داده اند.

وی بدون اشاره به جابجایی ها اخیر در این نهاد امنیتی اعلام کرد که به عنوان یک وظیفه شرعی باید تاکید کنم که بدنه وزارت اطلاعات یک بدنه متدین و حزب اللهی است.

وزیر اطلاعات در خصوص وضعیت فعلی رهبران جنبش سبز مدعی شد: سران فتنه و افرادی که آنها را مدیریت می کردند در حال بازسازی خودشان هستند. برخی می خواهند به نوعی درون نظام بازگردند که این مایه خوشحالی است اما بعضی دنبال بازسازی برای تغییر تاکتیک هستند.

 مصلحی در خصوص فرقه هایی چون بهائیت نیز گفت: این موضوع، یک موضوع پیچیده ای است. به خاطر اینکه سرویس های اطلاعاتی قوی چون CIA و موساد پشت سر آنهاست. در حال حاضر سران و سر رشته های آنها شناسایی و دستگیر شدند.
ادامه مطلب

محمد نوري زاد: این نوشته را از دو قدمی مرگ برای شما می نویسم

در بند ۳۵۰ زندان اوین که بودم، هر روز، نگاهم ازچهره ای به چهره ای دیگر می لغزید. از یک استاد کارآمد دانشگاه به یک دانشجوی برتر دانشگاه. از یک پیر شریف و هوشمند به جوانی نابغه و دردمند. در بند ۳۵۰ زندان اوین، این نگاه ها بود که در هم می پیچید و با هم سخن می گفت و این سکوت بود که با همان نگاه های پر معنا به زانو در می آمد. عجب روزگاری است این روزها ! آن که در زندان است، فورانی از خوبی ها با اوست ، و آن که زندان بان است، چاره ای جز شرمساری ندارد. و چه پیچاپیچی است در ۳۵۰٫ رقص شایستگی ها، و رقص شرمساری ها ! و این تاریخ است که شرمساران این روزگار ما را در هیبت طلبکاران و مدعیان و اسلحه به دستان، به سینه خود الصاق می کند. من می پرسم: راستی، ما را فردایی نیز هست!نیست؟ تو بگو: چه باک! اسلحه ای که امروز در دست من است، فردا نیز خواهد بود. و من، از همین سکوت سلول خود فریاد می زنم: ای من فدای آنانی که اگر چشمشان نمی بیند، گوششان، صدای گامهای اضمحلال را می شنود.

در بند ۳۵۰ زندان اوین، حدودا یکصد و پنجاه نفر زندانی سیاسی، نشسته اند و روز ها را از پی هم به سیخ می کشند. من معتقدم بر شانه هر یک ساعت از عمر اینان، غرامت سنگینی حمل می شود. باز پرداخت این غرامت های بیشمار، خواه ناخواه، به عرصه انسانی مردمان ایران، و به ساحت پروردگاری خدای متعال ارجاع داده می شود. این روزها، زندانبانان بند ۳۵۰، با تلسکوپ های فعال و سراسیمه خود، چشم به راه یک یا چند تقاضا نامه اند که درآنها چیزی به اسم «عفو» و لابد با چاشنی «رأفت اسلامی»، گنجانده شده باشد. من با اطمینان می گویم: به دلیل همان غرامت های سرگردان، چشم انتظاری زندانبانان ما، راه به جایی نخواهد برد. چرا که در بند ۳۵۰، یک برگ تقاضا نامه عفو، ۳۵۰ میلیون، نه، ۳۵۰ میلیارد، و ای بسا بیشتر ارزش دارد اما چرا هیچ زندانی سیاسی دست به قلم نمی شود؟ من معتقدم ملات خوشبختی بشر، چیزی جزعقل نیست. ملاتی که_ شرمنده ام _ در کانون حاکمیت ما، کمتر به کار گرفته می شود. ای عجب، حاکمان ما در یک قدمی خوشبختی ایستاده اند و بر سر خویش می زنند.آیا یک نفر از یکصد و پنجاه نفر زندانیان بند ۳۵۰، روی برگه ای خواهد نوشت: العفو، مرا ببخشایید؟

من که این استعداد را در آن یکصد و پنجاه نفر ندیدم! هرگز !!!

در بند ۳۵۰ زندان اوین، یکصدو پنجاه جوان و پیر به جرم اقدام علیه امنیت ملی، زندانی اند. من با اطمینان و از سر صدق می گویم که امنیت ملی ما در جاهای دیگر و توسط کسان دیگرآسیب دیده و می بیند. این افراد را می توان در کنار آقای احمدی نژاد و هم با خود ایشان دید، و هم در مجلس سست، و هم در دستگاه قضایی که چیزی به اسم شوخی را در قامت قضاوت به مردم قالب می کند.

به این می اندیشم که اژد های موجود در اسطوره های کهن آریایی، که سه کله و سه پوزه و شش چشم دارد، اکنون سر برآورده است. نه از صف اشقیا، که از صف دوست و نه از باب استعاره ای که راه به طعنه و مطایبه می برد. بلکه در حوزه حقیقتی مطلوب. این اژد ها، بر خلاف نام نامبارکش و صورت هیولاگونش، این بار چهره ای خواستنی دارد. با هر سری که از او_به تیغ جفا_ می برند و قطع می کنند، سری دیگر، و سرهایی دیگر می روید و بر می آید. این اژده ها، چه می تواند باشد جز قلم؟و جز حق؟ و معصومیت تاریخی به تاراج رفته ایرانیان؟ این اژده ها، مردی است، مردانگی است. و : خون های به ناحق ریخته شده مردمان ایران این روزگار.

“شمع” از دیربازتاریخ، در دسترس بشر بوده است. یک وسیله کمک آموزشی مدام. چیزی که در سکوت مستمر خود، با انسان ها سخن می گفته است. این که : نور بیفشان، گرچه به نابودی خودت بیانجامد. و باز اینکه : نورافشاندن و راه نمایاندن، به آب شدن منجر می شود.

من در بند ۳۵۰، یکصد و پنجاه مشعل دیدم. مشعل های مشتعل. مشعل هایی که شب و روز می سوزنند و آب می شوند و راه تاریخی ما را نشان ما می دهند. مشعل هایی که به هر کجای تاریخ اسطورگی سرزمین ما می تابند و گنجینه ای ازخردمندی ها و هوشمندی ها برمی آورند. که اگر مارهای شانه ضحاک، نشان از حرص و آز او دارند، مغز جوانان ایرانی_که به تغزیه ماران شانه ضحاک برده می شدند_ حکایت از به تخت نشینی آز، به جای خرد دارد. امروز اما،این اسطورگی، دوباره سر برآورده و جان گرفته و به دگردیسی بایسته خویش پای نهاده است. و آن، برآمدن از دل مرگ، و شکفتن از پهنه ی پژمردگی، و درخشیدن از متن تاریکی، و جوشش از وادی بهشت، و بر فرازآمدن از قعرعمق، و پایداری و پیروزی از خیمره شکست های ظاهری است. و چه چشم اندازی است : رقص پیروزی.

و اما من از همین زندان اوین، و شب ها و روزهای بلاتکلیفی اش می خواهم تقاضای عفو کنم. با این حیرت، که زندانبانان، برگه ی تقاضانامه ی مرا به هیچ نیز نمی خرند.

چرا که مخاطب این تقاضانامه من، آنان نیستند،بلکه شما مردمید. معتقدم هیچ شرمی نافذتر و برنده تر از شرم پوزش نیست. همه شما یک سو، و من، یک سو. شما پرخاشگر، ومن، سر به زیر و خاموش. شما طلبکار و مدعی، و من مقروض و بی کس. شما دور تا دور، و من در میانه. عجب عرصه ای!رقصی چنین میانه میدانم آرزوست. رقص پوزش!

گزیده ای از متن تقاضانامه عفو من. تقاضانامه عفو ما:

ای همه ایرانیان، از این که امروزه در جهان، آوازه نیکی با شما نیست، شرمنده ام. شرمنده ایم. مرا و ما را ببخشایید. از این که من، ما، زندگی شما را با ریا و تزویر و دروغ و بی عدالتی آلوده ام، آلوده ایم، شرمگینم، شرمگینیم. مرا، و ما را عفو کنید. العفو. العفو. العفو. ای همه ایرانیان، از این که به اسم دین، از دیوار اعتماد شما بالا رفتم، بالا رفتیم، و به اسم دین، ذخایر شما را به باد دادم، به باد دادیم، و به اسم دین، موجبات نفرت شما را از دین فراهم کردم، فراهم کردیم، از شما پوزش می طلبم. من این نوشته را از دو قدمی مرگ برای شما می نویسم. مرگی که فراتر از تمایل من، مرا تعقیب می کند. از اینکه من، ما، جلوی چشم جهان عقل، با شما بی عقلی کردیم، پشیمانیم. مرگ برای ما، و زندگی برای شما. رقص مرگ برای من، برای ما، و رقص زندگی برای شما. دنیا و آینده به کامتان.

محمد نوری زاد_زندان اوین
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

«مصاحبه اختصاصی شبكه تلويزيوني رسا با مهدی کروبی»

وضيحات حجت الاسلام والمسلمين مهدي كروبي در رابطه با هشدار خود به نمايندگان در مورد خطر تصويب طرح موسوم به «نظارت بر نمایندگان مجلس» كه چندي پيش طي نامه اي خطاب به نماينگان مجلس هشتم گوشزد كرده بود: «تصویب این طرح معادل ذبح مجلس و منجر به نابودی همیشگی این نهاد در نظام جمهوری اسلامی خواهد شد ... و شما ننگ تصویب این طرح را برای خود نخرید»:



جهت دانلود 3gp روي عكس بالا كليك كنيد
ادامه مطلب

نوزدهمين شماره روزنامه كلمه مورخه شنبه 15 آبان ماه 89

نوزدهمين شماره روزنامه كلمه مورخه شنبه 15 آبان ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است، و اكنون همت يكايك ما را براي رساندن حتي يك نسخه از آن به دست مشتاقان طلب ميكند:

«یک نسخه برای معلم یک نسخه برای همکلاسی»

براي دریافت فايل pdf
روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (277 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 512 كيلوبايت

جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد

ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

مهدی کروبی :اگر جنبش را مهار کرده‌اید و فتنه مرده است، پس چرا پشت سر مرده صحبت می‌کنید؟!گر فتنه مرده است پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!

اگر جنبش را مهار کرده‌اید و فتنه مرده است، پس چرا پشت سر مرده صحبت می‌کنید؟!
مهدی کروبی در دیدار با خانواده‌های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، نسبت به یکه‌تازی نیروهای امنیتی و بازجویان ابراز نگرانی کرد و با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گویید. اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید؟! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!
به گزارش تغییر، بعد از ظهر روز پنج شنبه ششم آبان ماه، مهدی کروبی به دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در این دیدار صمیمی کروبی ضمن دلجویی از خانواده های ایشان، آنها را به ایستادگی و صبوری بیشتری فرا خواند و افزود: وضع بسیار بد و نگران کننده ای است. عملکرد نهادهای امنیتی و قضایی هیچ گونه توجیه قانونی ندارد. متاسفانه قضات کاره ای نیستند و این بازجویان امنیتی هستند که حرف اول و آخر را می زنند.
انتخابات آزادانه نیست
دبیرکل حزب اعتماد ملی ضمن تاکید بر اینکه انتخابات باید عادلانه و آزادانه برگزار شود، گفت: ببینید، اینها رفتند به دنبال اینکه انتخابات را صوری برگزار کنند، یعنی به این نتیجه رسیدند که برای حفظ قدرت و یکدست کردن حاکمیت با حفظ ظواهر دموکراتیک، انتخابات را آنگونه که خود می پسندند، برگزار کنند و در این فرایند، افراد خاصی از صندوق ها بیرون بیایند. این مساله به تدریج ادامه پیدا کرد تا اینکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری که اوج بی احترامی به آرای مردم صورت گرفت، مردم واکنش جدی نشان دادند.
وی خاطرنشان کرد: این واکنش برای آنها اصلا قابل انتظار نبود، فلذا دست به سرکوب مردم زدند. طبیعی است همانطور که عمق نارضایتی مردم تشدید شده، آنها نیز که انتظار چنین واکنشی را از مردم نداشتند، برای حفظ موقعیت خود، فشارها را بیشتر می کنند.
جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم ادامه خواهد داشت
رئیس مجالس سوم و ششم شورای اسلامی در ادامه با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گویید؟ اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید؟! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است، پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!
وی تاکید کرد: حرکت قانونی و حق طلبانه مردم ادامه دارد، شماها هم با این بگیر و ببندها و انواع و اقسام تبلیغات علیه حرکت اصلاحی مردم، نمی توانید جلوی این حرکت را بگیرید و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت.
برخورد با اعضای وحدت و سازمان ادوار، برخورد با بنده و جریان حامی بنده است
مهدی کروبی با تقدیر و قدردانی از ایستادگی جامعه ی دانشگاهی و اقشار روشنفکری ایران، افزود: بیشترین فشارها بر این اقشار است، چرا که آنها به واقع موتورهای حرکت اصلاحی در کشور هستند. برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وهله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است.
دبیرکل حزب اعتماد ملی اضافه کرد: از سویی می خواهند القا کنند که شماها در اقلیت هستید و پایگاهی در جامعه ندارید، و از سوی دیگر نیز با دستگیری و برخورد و صدور احکام سنگین، دانشگاه ها را تحت کنترل خود در بیاورند تا مبادا حرکتی معترضانه به وجود بیاید.
بی حرمتی از سوی بی هویت ها شکل می گیرد
صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی ضمن ابراز ناراحتی از بی حرمتی های انجام شده به مردم، گفت: در دهه ی اول انقلاب، تعصبات مذهبی که ناشی از وجود فشارهای رژیم ستم شاهی بود، موجب می شد که برخی خودسرانه برخوردهای سنگینی با بی حجابی می کردند. امام به محض مطلع شدن از این جریان، فوری دستور داد تا این افراد بازداشت و مجازات شوند و فرمان ۸ ماده ای امام در حفظ حریم خصوصی مردم صادر شد تا جلوی حرکتهای خودسرانه و متعصبانه گرفته شود.
اما به اعتقاد کروبی، متاسفانه امروز شاهدیم که تشکیلاتی برای برخورد با مردم شکل گرفته است. وی در این باره گفت: متاسفانه افرادی که از گذشته خبر ندارند و به سوابق انقلاب ناآگاهند و از خود هیچ گونه هویتی ندارند، سردمداران بی حرمتی به حریم خصوصی مردم شده اند. تعدادی از اراذل و اوباش که سابقه ی مشروب خوری و عربده کشی و زندانی شدن در همین رابطه را در کارنامه خود داشتند، در یورش به منزل شخصی بنده نقش اصلی را ایفا کردند، و از این قسم برخوردها بسیار است که همه وصف آنها را شنیده ایم.
ایستادگی کنید و صبور باشید
مهدی کروبی در پایان ضمن دلجویی از خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، گفت: زمانی که من به زندان افتادم، حسین ما هم چند ماه بیشتر نداشت. بدانید که ما هم چنین شرایط سختی را پشت سر گذاشته ایم. ایستادگی کنید و صبور باشید. متاسفانه فعلا بنا را بر فشار و زور گذاشته اند، اما فشارها نتیجه نخواهد داشت و قطعا وضع به این صورت باقی نخواهد ماند. امیدوارم به زودی شاهد حل مشکلات و بازگشت زندانیان سیاسی به کانون خانواده هایشان باشیم.
گفتنی است در ابتدای این دیدار، خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی ضمن خوش آمدگویی به مهدی کروبی، از ایستادگی و مقاومت وی در کنار مردم و در جهت دفاع و پیگیری حقوق زندانیان تقدیر و تشکر کردند.
آنها همچنین گزارشی کوتاه در مورد وضعیت پرونده این دو زندانی سیاسی ارائه دادند و شرایط خانوادگی خود را به دلیل زندانی شدن همسران خود، نامناسب توصیف کردند.
گفتنی است همسر حسن اسدی زیدآبادی به دلیل بیماری کلیوی در شرایط نامناسبی به سر می برد و همسر علی جمالی نیز به دلیل داشتن فرزند پنج ماهه در شرایط مناسبی قرار ندارد.
ادامه مطلب

خانواده مجید دری، فعال دانشجویی دربند، برای اولین بار پس از تبعید وی، در زندان بهبهان با فرزندشان به صورت حضوری ملاقات کردند.


خانواده مجید دری، فعال دانشجویی دربند، برای اولین بار پس از تبعید وی، در زندان بهبهان خوزستان با فرزندشان به صورت حضوری ملاقات کردند. مجید دری در طول ۱۵ ماه بازداشت خود، نامه‌ها و درخواست‌های متعددی را از طریق خانواده خود برای مراجع قضایی ارسال کرده که تاکنون پاسخی از طرف مسئولان به آنها داده نشده است.

خانواده مجید دری، فعال دانشجویی دربند، برای اولین بار پس از تبعید وی، در زندان بهبهان خوزستان با فرزندشان به صورت حضوری ملاقات کردند.
مادر مجید دری درباره سفر به بهبهان و شرایط دشوار پیمودن این راه، به جرس گفت: از صبح چهارشنبه تا ساعت یازده شب بدون توقف در راه بهبهان بودیم. پیموندن هر هفته این مسیر برای من و پدر مجید که سنی ازمان گذشته واقعا سخت است.
وی که جمعه شب در راه بازگشت به منزل‌شان در کرج بود، ادامه داد: پنج شنبه توانستیم با مجید ملاقات حضوری کنیم. حال‌اش بد نبود، اگر هم باشد به ما چیزی نمی‌گوید. اما از وضع بهداشت زندان خیلی شکایت داشت. شکایت دیگرش هم از تفکیک نکردن زندانی‌ها بر اساس جرم بود. دزد و قاتل و قاچاقچی را با مجید در یک جا ساکن کرده بودند.
خانواده دری برای این ملاقات ۲۰ دقیقه‌ای که از هفته آینده کابینی خواهد شد، سه روز را در مسیر رفت‌وآمد طی کرده‌اند و همچنان خواستار بازگرداندن مجید به زندان اوین هستند.
مادر این فعال دانشجویی در این باره گفت: به مرگ می‌گیرند که به تب راضی شویم. دیگر حرف‌ام این نیست که مجیدم را آزاد کنند. برش گردانند زندان اوین. تنها دل‌خوشی من دیدن هفته‌ای یک بار پسرم است.
مجید دری، فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، ۲۶ مهر ماه با دستبند و پابند به زندان بهبهان در استان خوزستان منتقل شد.
وی ۱۸ تیرماه در منزل خواهرش بازداشت شد و دادگاه وی در شعبه ۲۶ دادگاه توسط قاضی پیرعباس و به جرم محاربه آغاز برپا شد. در این جلسه و به هنگام طرح اتهامات، قاضی اتهام محاربه از طریق ارتباط با سازمان مجاهدین را به دلیل عدم وجود مارک کافی منتفی دانسته و وقت و اجازه ای برای دفاع به وی و وکلایش نداد.
با این حال سه ماه بعد دادگاه بدوی این دانشجو را با اتهام‌هایی از جمله محاربه، اقدام علیه امنیت ملی و بر هم زدن نظم عمومی به یازده سال زندان محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس کاهش پیدا کرد، اما حکم تبعید وی به زندان ایذه همچنان در حکم باقی ماند.
این دانشجوی دربند در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه، ابتدا چند ترم از تحصیل تعلیق و سپس به طور کلی از ادامه تحصیل محروم شد.
در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس از آنکه رئیس‌جمهوری وقت، محمود احمدی‌نژاد، وجود دانشجویان ستاره‌دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای این شورا در تجمع‌های اعتراض‌آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد، شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند؛ دانشجویانی که بی‌دلیل از حق تحصیل محروم شده‌اند.
مجید دری در طول ۱۵ ماه بازداشت خود، نامه‌ها و درخواست‌های متعددی را از طریق خانواده خود برای مراجع قضایی ارسال کرده که تاکنون پاسخی از طرف مسئولان به آنها داده نشده است.
پیش از مجید دری، ضیا نبوی عضو دیگر شورای دفاع از حق تحصیل به زندان کارون اهواز منتقل شد.
ادامه مطلب

سایت توكلی:صداوسیما زحمات ما رابرای اثبات موهوم بودن ترانه موسوی بر باد داد

سایت الف متعلق به احمد توكلی رییس مركز پژوهشهای مجلس نوشت:
برخی حاضران و حامیان  همایش جنگ نرم در ایجاد فتنه سال 88 كه مصداق روشن از جنگ نرم بود، به نحوی سهیم بودند و یا حداقل به وظایف خود در مقابله با آن خطر عظیم به درستی عمل نكردند.


از جمله صدا و سیما به عنوان یكی از حامیان و نقش آفرینان در این همایش، در جریان فتنه سال 88 به وظیفه كلیدی خود در روشنگری و اقناع معترضان به نتیجه انتخابات، به نحو موثری عمل نكرد و حتی در مواردی به نفع دشمن رفتار كرد.
به عنوان مثال در جریان دروغ بی شرمانه دزدیدن، شكنجه، تجاوز و قتل و سوزاندن دختر موهومی بنام «ترانه موسوی»، صدا و سیما تا مدتی كلاً منفعل و ساكت بود. بعد در شرایطی كه در سایت الف با فراخوان از همه بینندگان اینترنت، ثابت كردیم هیچ نشان و اثری از سابقه هویتی، خانوادگی، تحصیلی، كاری و... صاحب عكس منتشره بنام «ترانه موسوی» وجود ندارد؛ واحد مركزی خبر با تهیه و پخش گزارشی مبهم و بسیار مشكوك، با «ترانه موسوی» در كانادا تلفنی مصاحبه كرد و با ایجاد ابهامات جدید، كل زحمات برای اثبات موهوم بودن داستان ترانه موسوی را به باد داد.

اگر روزی قرار باشد همه مقصران در فتنه سال 88 محاكمه شوند، صدا و سیما در آن دادگاه باید ردیف متهمان بنشیند
.
ادامه مطلب

روزنامه کلمه مورخ شنبه هشتم آبان ماه

روزنامه کلمه مورخ شنبه هشتم آبان ماه


دریافت نسخه PDF – پی دی اف


دریافت نسخه JPEG -عکس


ادامه مطلب

گزارش ویژه رسا: انتشار سند تقلب در انتخابات <<رای بالای موسوی در نظرسنجی سپاه در قم

تایج نظر سنجی سپاه در قم ۲۰ روز پیش از انتخابات: میرحسین موسوی، ۵۹ درصد - محمود احمدی نژاد، ۲۳ درصد

ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

یاد آن روز های سرخ بخیر که سبزترین روزهای سال بودند















تصاویر حماسی جنبش سبز در خرداد ماه 88 


ادامه مطلب

آیت الله دستغیب: دوستان ما با وجود فشارها، دست از حق برنمی‌دارند


آیت الله دستغیب، مرجع تقلید ساکن شیراز، با اشاره به فشارها و محدودیت‌های ایجاد شده در یک سال اخیر برای شاگردانش، از صبر و استقامت آنها در راه حق تشکر کرد.
این مرجع تقلید در پایان درس اخلاق خود، با بیان اینکه “طلّاب ما مانند دیگر طلّاب نیستند و حقوق ماهیانه اندکی دریافت می‏کنند و وضع زندگی‌شان آنگونه که باید باشد، نیست”، تاکید کرد: “ناراحتی‌ها و فشارهای مختلفی از جهات گوناگون بر آنها وارد می‏شود، اما با این حال حاضر نیستند دست از حق بردارند و آنچه را که متوجه شده‏اند، رها کنند. می‏دانند که بعضی جاها پول زیاد و مقام مناسب برایشان مهیاست، اما نمی‏روند و رد می‏کنند. این خود نشانه‏ای است از اینکه این افراد به دنبال خدا هستند، نه دنبال دنیا و اسم و رسم و مال و مقام.”
خلاصه‌ای از سخنان ایشان در پایان درس اخلاق خود را به نقل از سایت حدیث سرو، در ادامه می‌خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله نعمتهای خداوند به دوستان خود، صفا و یکرنگی و اخلاص نسبت به وجود مقدس خودش است. این صفات اگرچه در همه انسانها موجود است، اما بسیاری افراد به خاطر گناهان و غفلتهای خود آن را آلوده و پنهان می‏کنند.
این صفا و صافی موجب می‏شود که شخص، حق را به خوبی دریابد و آن را از باطل به روشنی باز شناسد، لذا در شبهات و اختلافات اجتماعی دچار تحیّر و سرگردانی نمی‏شود و می‏تواند به سادگی سره را از ناسره و صالح را از طالح تشخیص دهد.
این خود لطفی از ناحیه‏ خدای تعالی و توفیقی از جانب او است. سفارش بنده به همه دوستان عزیز این است که شکر این نعمت را فراموش نکنید. چرا که «شکر نعمت نعمتت افزون کند.»
علاوه بر این طلّاب ما مانند دیگر طلّاب نیستند و حقوق ماهیانه اندکی دریافت می‏کنند و وضع زندگی‌شان آنگونه که باید باشد، نیست. مضافاً اینکه ناراحتی‌ها و فشارهای مختلفی از جهات گوناگون بر آنها وارد می‏شود، اما با این حال حاضر نیستند دست از حق بردارند و آنچه را که متوجه شده‏اند، رها کنند. می‏دانند که بعضی جاها پول زیاد و مقام مناسب برایشان مهیاست، اما نمی‏روند و رد می‏کنند. این خود نشانه‏ای است از اینکه این افراد به دنبال خدا هستند، نه دنبال دنیا و اسم و رسم و مال و مقام. آیا این نعمتی بزرگ برای کسی که در پی خدای تعالی است، نیست؟
غیر از این، نعمتهای دیگری که از صبح تا شام در اطراف شمایند، از جمله سلامتی و آرامش. مخصوصاً آرامشی که در هنگام بروز سختی‌ها و وقایع مهم در درون شماست. این نعمت نیز شایسته شکر فراوان و حمد و سپاس به درگاه خداست. مخصوصاً از آن جهت که انسان بالعیان دست خدا را در این پیش‌آمدها مشاهده می‏کند و چه بسا این توفیق برای همه کس میسر نشود. جالب آنکه دوستان ما در اثر این اتفاقات نه تنها از دین زده نشده‌اند، بلکه دینشان قوی‏تر هم شده است. آیا این نعمت نیست و نباید به خاطر آن شکر پروردگار گزارد؟
نعمت دیگر، دوستان خوبی هستند که همنشین شمایند و در دل و زبان با یکدیگر همراه هستید و دروغگو و دورو و منافق در میانتان نیست و همه یک هدف کلی دارید که آن هم توحید خدای تعالی است. الحمد للَّه به خاطر معاشرینی این‌چنینی!
روزی خدمت حضرت آیت‏اللَّه نجابت (قدس سره) عرض کردم که دوست دارم اگر روزی امام جماعت مسجدی شدم طوری باشد که همیشه صحبت از خدا و معرفت او باشد و دوستانی داشته باشم که همین هدف را داشته باشند. البته آن‌گونه که می‏خواستیم پیش نیامد، اما در این چند سال اخیر چنین وضعی اتفاق افتاد و با دوستانی مخلص، در این راه قدم بر می‏داریم. این آرزوی ما بود که چنین دوستانی داشته باشیم که هر وقت از توحید خدا سخن می‏گوییم و می‏گوییم: «خدای تعالی مدیر و مدبّر و مالک و رازق ماست، ما از اوییم و به سوی او باز می‏گردیم»، هیچ‌کدام اعتراضی نمی‏کنند و منکر نمی‏شوند و سوء‌ظنّی برایشان پیش نمی‏آید.
درخواست دیگری که از همه شما دارم این است که با هم مهربان باشید و برای رضای خدا با هم معاشرت کنید، نه برای چیزهای دیگر! در معاشرتهای دوستانه و در روابط خانوادگی خود و نیز در ارتباطات میان همسر و فرزندان و والدین، انس خدایی با هم داشته باشید و سخنتان همه، یاد خدا باشد تا حتی در خانه نیز لذت و ثواب در مسجد نشستن را ببرید و چه لذتی از این بالاتر که در خانه و در بیرون خانه و در معاشرت با دوستان و خلاصه در همه جا آرامش خاطر داشته باشید. این آرامش، یاد خداست و این دوستان همنشینان الهی هستند. همان همنشینانی که در روایت می‏فرماید: با کسی همنشینی کنید که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد و سخن گفتنش بر علم شما بیفزاید و کارهایش ترغیب به آخرتتان کند.
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

کلیپ بسیار زیبای نقاش تقدیم به میر حسین موسوی با حجم بسیار کم

ادامه مطلب

گزارش ویژه رسا: بررسي ادعاي اقتدارگرايان در رابطه با چمدانهاي دلار!

گزارش ويژه پنجم آبانماه شبكه تلويزيوني رسا به بررسی چرایی ادعاهاي اخیر مثال جنتی و مصلحی در مورد کمک میلیارد دلاری کشورهای غربی به اصلاج طلبان پرداخته، و اینکه اینگونه ادعاها سالهاست بدون هیچگونه مستند محکمه پسندی به عنوان یک خط تبلیغی از سوی اقتدارگرایان دنبال می شود تا بدینوسیله محبوبیت اصلاح طلبان را خدشه دار و طرفداران خود را حفظ نمایند:


جهت دانلود با فرمت 3gp روي تصوير بالا كليك كنيد
ادامه مطلب

آیت الله صادقی تهرانی: حکومت را نباید به دست یک فرد داد


آیت الله صادقی تهرانی از مراجع تقلید ساکن قم است که سالها به واسطه همراه نبودنش با حکومت و نظرات فقهی متفاوت مورد تنگ نظری قرار داشته و از سوی حاکمیت برای ایشان محدودیتهایی در نظر گرفته شده است.آیت الله صادقی تهرانی صاحب مجموعه تفسیری مفصلی با نام الفرقان است که به عربی نوشته شده که به فارسی هم ترجمه شده است. این مرجع تقلید دکترای فلسفه اسلامی خود را از دانشگاه بیروت اخذ کرده  و به زبان فرانسه نیز مسلط است. آیت الله صادقی تهرانی در اجتهاد نوآوری هایی داشته است تا بتوان فقه را با مقتضیات زمان هماهنگ کرد. این مرجع تقلید انسان را فی نفسه پاک می داند و نسبت به حقوق زنان دغدغه دارد. دیدگاه انسان محورانه ی صادقی تهرانی آنچنان است که اصولا جرمی به نام محاربه را مستحق اعدام نمی داند و درباره ی حکومت نیز معتقد است که این مردم هستند که باید حاکم را تعیین کنند و حتی امامان جمعه نیز نباید از سوی حکومت معین شوند و این از حقوق مردم است. چندی پیش گفتگویی تلفنی با این مرجع تقلید و مفسر قرآن انجام شد که به دلیل برخی اشکالات فنی امکان انتشارنیافت. اما در پی رفع مسئله و در تماس با دفتر آیت الله و تطبیق و تایید متن مصاحبه، هم اکنون این گفتگو پیش روست. گفتنی است ایشان با وجود کهولت سن و علیرغم بیماری به سوالات جرس پاسخ داده اند که می خوانید:
 


حضرت آیت الله صادقی تهرانی، نظر شما درباره حمله به منزل آیات عظام صانعی و بیت مرحوم منتظری چیست و محدودیت علمای مستقل چگونه است که این اتفاقات می افتد ،؟ خود شما هم از مراجعی بوده اید که خانه تان را به قول خودتان سنگسار کردند به تهمت وهابیت ، چرا در جمهوری اسلامی بی احترامی به مراجع عرف شده است در حالی که در زمان شاه هم این چنین اتفاقاتی نمی افتاد؟
نباید چنین بکنند. با این حمله ها و هجوم ها خیلی خطا می کنند. با یهود و نصارا و بهایی ها هم نباید چنین کرد ، مسلمانان وهابی هم احترام دارند. مراجع اختلاف داشته باشند با هم به دعوا نمی رسند و این رفتارها اشتباه است .
این کار بسیار اشتباه است .

وظیفه حوزه علمیه قم نسبت به این اهانت ها چیست ؟
این کارها مورد قبول اسلام و تایید ربانی نیست .

چرا با مراجع تقلیدی که مشخصا منتقد آقای خامنه ای هستند، چنین برخوردی صورت می گیرد ؟
متاسفانه برای حفظ مقام و پست چنین کارهایی می کنند و تعصب دارند.

آیا سکوت علما و مراجع عظام  در قبال رفتارهای حکومت به معنای تایید رفتار حکومت است ؟
از ترس است ، اصولا دعوا بین علما درست نیست چه شیعه و چه سنی و چه نصاری و یهودی ،وقتی بحث علمی است جدال می شود .اما دعوا نمی شود.

روحانیت شیعه در صد سال اخیر ملجا مردم و منتقد حکومت بوده است در دوره جمهوری اسلامی بخشی از رو حانیت توجیه گر حکومت شده اند ، نظر شما چیست ؟
با کمال تاسف ترس است  و اینکه اذیت می شوند وگرنه همیشه و همواره مخالف اعمال خلاف اسلام بوده اند . دخالت در امور حوزه هم درست نیست و حوزه از دولت جداست و حق تصرف در حوزه ندارد.

فکر می کنید که چه باید کرد تا حوزه علمیه به قدر و شان سابق خود برسد ؟
باید در ذهن ها تغییر بدهند تا مثل زمان مرحوم آقای خمینی وضعیت سالم تری بشود، آقای خمینی سلامت آمد در بین مردم، اینها سلامت را تبدیل به ملامت کردند و هم اکنون برخی درست مقابل و برخلاف مرحوم امام دارند کار می کند و جاهلانه و فاسقانه کار می کنند. متاسفانه اهانت به همه چیز می کنند و متاسفانه خلاف شرع کار می کنند.

شما استادتان آیت الله خمینی بود آیا آن ولایت فقیه که می گفتند، همین ولایت فقهی بوده که امروز در جریان است ؟
متاسفانه فرق کرده و تغییر کرده است .

امروز مبنای مشروعیت حکومت را برخی از روحانیان مانند مصباح یزدی شخص ولی فقیه می دانند ،آیا به نظر شما مشروعیت از فرد است ؟
هرگز نمی تواند فرد مبنای مشروعیت باشد . ولایت مطلق از آن خداست و ولایت شرعی با پیامبر و ائمه است ، علما ولایت کلی ندارند . علما هم خطا می کنند.

اگر ولی فقیه خطا کند وظیفه مردم و مسوولان چیست ؟
راهکار ناصحانه است، باید ناصحانه امر به معروف کرد و در صورتی که موثر باشد.

به گمان شما آیا حکومت اسلامی لزوما باید بر مبنای ولایت فقیه باشد و آیا انواع دیگری از حکومت اسلامی ممکن نیست؟
حکومت عادلانه ، اسلامی است و به شخص نیست و نباید حکومت را  به دست یک فرد داد . حکومت اسلامی ممکن است که اسلامی باشد و ولایت فقیه هم نباشد و حکومت باید شورایی باشد .

نظر شما درباره اعدامهای صورت گرفته به اتهام محاربه چیست؟
مبنای فقهی محارب، اعدام نیست و اعدام کار آسانی نیست

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.
ادامه مطلب

اعتماد دوباره منتشر می شود

مدیر مسئول روزنامه اعتماد از انتشار این روزنامه در آینده نزدیک خبر داد.
الیاس حضرتی با بیان اینکه روزنامه اعتماد انشاء الله منتشر خواهد شد، به خبرآنلاین گفت: جزییات بیشتری در این ارتباط نمی توانم بدهم و تاریخ انتشار آن هم مشخص نشده است.
روزنامه اعتماد که یکی از بادوام‌ترین روزنامه‌های اصلاح طلب بود، هفته دوم اسفندماه سال گذشته توسط هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شد. در هفته پایانی سال نیز خبرهایی درباره رفع توقیف این روزنامه و احتمال انتشار آن از آغاز سال ۸۹ مطرح شد، اما تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.
دادگاه روزنامه اعتماد در خردادماه امسال برگزار شد و در نهایت هیت منصفه، با تبرئه این روزنامه در برخی موارد، در مورد دو شکایت، مدیرمسئول اعتماد را مجرم شناخت و در عین حال مستحق تخفیف دانست.
پس از اعلام نظر هیئت منصفه مطبوعات نیز، قاضی سیامک مدیر خراسانی رئیس شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران، مدیر مسئول روزنامه اعتماد را در مورد اتهام نشر مطالب خلاف واقع به قصد تشویش اذهان عمومی به پرداخت ۲۰ میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس، محکوم کرد
ادامه مطلب

۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

پانزدهمین شماره روزنامه کلـــمــــه» زمین گرد نیست

ادامه مطلب

آیا سنگسار، یک سنت اسلامی است؟

مقاله تحقیقی زیر، که به قلم خانم دکتر صدیقه وسمقی نگاشته شده، به طور تفصیلی تلقی‌های رایج در خصوص سنگسار را به لحاظ تاریخی و مذهبی مورد نقد و واکاوی قرار می‌دهد. این مقاله در شماره شهریور و مهر ۸۹ نشریه «چشم انداز ایران» منتشر شده و در مقدمه این نشریه بر مقاله حاضر، آمده است:
باعث تعجب است که برخی برای طرد و حذف رقیبان خود، آن‌چنان سنگ مرحوم امام‌‌خمینی را به سینه می‌زنند که حتی به خط امامی‌های مشهور و مورد تأیید ایشان نیز رحم نمی‌کنند، درحالی‌که نزدیکترین افراد به ایشان باید از توصیه‌های امام پیروی کنند. ایشان تأکید داشتند اجتهاد مصطلح کافی نیست و در همین راستا در تحولات فقهی سال ۱۳۶۶ ـ که به انقلابی بزرگتر از انقلاب سال ۵۷ معروف شد ـ تصریح کردند احکام اجتماعی قرآن بر احکام فرعی و فردی اولویت دارد و در همین زمینه گفتند حتی برای حفظ مصلحت مردم و نظام می‌توان حج و نماز را متوقف کرد؛ اگر به فرض حکم سنگسار را یک حکم فرعی بگیریم ـ‌ که با استدلال‌هایی که در مقاله زیر و مقاله‌های دیگر آمده، این‌گونه نیست ـ چرا به مصالح مردم، دین و نظام جمهوری اسلامی ایران، دلسوزانه اندیشده نمی‌شود و امر به معروف که در اسلام آمده و شرط آن اثرگذاری است، بر سر یک موردی ـ که البته آزاردهنده است و برخورد خاص خود را می‌طلبد ـ دنیا و مردم ایران را علیه خود خشمگین می‌کنیم.
دکتر بهاءالدین خرمشاهی در پژوهش‌های قرآنی خود با اشاره به مقاله دکتر محقق گفته‌اند: «حتی یهودیان معاصر نیز با این‌که حکم سنگسار در کتابشان آمده آن را اجرا نمی‌کنند، در‌حالی‌که اصلاً چنین حکمی در قرآن نیامده و در قرآن احکامی داریم که زناکاران باید با زناکاران ازدواج کنند. اگر اینها سنگسار شوند چگونه می‌توانند با هم ازدواج کنند؟ یا اگر کنیزی زنا کند حکمش نصف بانوی آزاد است. اگر حکم بانوی آزاد سنگسار باشد که نصف سنگسار چه معنا می‌دهد؟»
متن کامل مقاله خانم دکتر صدیقه وسمقی را به نقل از نشریه چشم انداز ایران، به علاقه‌مندان اندیشه‌های نوگرای اسلامی و خوانندگان کلمه تقدیم می‌کنیم.
*      *       *
رجم یا سنگسار یکی از شیوه‌های مجازات در دنیای قدیم است. این روش مجازات نسبت به دیگر روش‌ها کمتر مورد استفاده بوده است. می‌توان این مجازات را یکی از سخت‌ترین مجازات‌ها دانست که در موارد خاص اعمال می‌شده است. در آیین یهود «رجم»، مجازات زناکاران دانسته شده است. در قرآن نیز در شرح داستان پیامبران به رجم اشاره شده، آنجا که کافران فرستادگان خدا را تهدید به رجم می‌کنند، مثلاً در آیه ۱۸ سوره یاسین منکران به فرستادگان خدا می‌گویند: «قالوا انّا تطیرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و لیمسنکم منّا عذابٌ ألیم»، یعنی منکران گفتند (ای مدعیان رسالت) ما وجود شما را به فال بد می‌گیریم اگر از ادعای خود دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و از ما به شما رنج و شکنجه سخت خواهد رسید. آیات دیگر نیز حاکی از آن است که در دوره‌های مختلف منکران، مدعیان پیامبری را به رجم تهدید می‌کردند. قرائن موجود در آیات، همانند آیه مورد اشاره که به‌دنبال تهدید به سنگسار، ‌منکران می‌گویند که از ما به شما عذاب و شکنجه‌ای سخت خواهد رسید، ‌بیانگر آن است که سنگسار از مجازات‌های سخت و شدید بوده است. شیوه اجرای این مجازات که مرگ تدریجی همراه با شکنجه را در پی دارد نیز مؤید همین مطلب است که این روش، از روش‌های درد‌ناک مجازات بوده است. پیش از اسلام در میان اعراب حجاز و قبایل گوناگون آن سرزمین سنگسار معمول نبود. قبایل گوناگون عرب مجازات زناکار را سنگسار نمی‌دانستند. در روایاتی آمده است که پس از اسلام یهودیان نزد پیامبر آمدند و در بارة مرد و زن یهودی که زنا کرده بودند، ‌از وی سوال کردند، ‌پیامبر از آنان درباره مجازات رجم که در تورات آمده سوال کرد و سرانجام دستور داد آن زن و مرد طبق آئین یهود سنگسار شوند.(۱) اگرچه نمی‌توان به روایاتی که اخبار آحادند استناد کرد، اما از نظر تاریخی شاید بتوان مواردی همچون روایت را قرینه‌ای دانست برای چگونگی آشنایی مسلمانان با مجازات سنگسار و اجرای احتمالی این مجازات در جامعه مسلمانان اولیه. زنا در میان اعراب حجاز شایع بود و شدت و ضعف زشتی این عمل در قبایل گوناگون متفاوت بود، از همین‌رو مجازات یکسانی برای آن وجود نداشت، بویژه نسبت به مردان، مجازات شدیدی اعمال نمی‌شد. اما مردان با توجه به تسلطی که بر زنان داشتند، آنان را در صورت ارتکاب زنا مجازات می‌کردند و گاه آنان را به قتل می‌رساندند. قرائن و شواهد تاریخی نشان می‌دهد که پس از اسلام نیز زنا همچنان در میان تازه‌مسلمانان وجود داشت.
درباره مجازات زنا به سه آیه از قرآن می‌توان رجوع کرد، این سه آیه عبارتند از:
آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء: «والتی یأتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعة منکم فان شهدوا فا مسکوهن فی‌البیوت حتی یتوفاهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا» (درباره آن دسته از زنانتان که مرتکب فحشا می‌شوند پس باید چهار نفر را علیه آنان به شهادت گیرید. پس از آن که شاهدان شهادت دادند زنان را در خانه حبس کنید تا آن که مرگ آنان فرارسد و یا خداوند راهی برای ایشان قرار دهد.)
«و اللذان یاتیانها منکم فآذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله کان تواباً رحیماً» (و درباره مردانی از شما که مرتکب فحشا می‌شوند پس آنان را آزار دهید. اگر توبه کردند و اصلاح شدند، پس از ایشان دست بردارید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.)
آیه دیگر آیه دوم سوره نور است: «الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلده و لا تاخذ کم بهما رافه فی دین‌الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طائفةٌ من‌المؤمنین»، (درباره زن و مرد زناکار، پس هر یک را صد تازیانه زنید و در دین خدا نسبت به آنان رأفت روا مدارید و گروهی از مؤمنان را بر مجازات ایشان شاهد بگیرید.)
چنان‌که ملاحظه می‌شود در قرآن نه برای زنا و نه هیچ جرم دیگر، مجازات سنگسار تعیین و توصیه نشده است.
در دو آیه سوره نساء به فحشا اشاره شده و مجازات‌هایی مانند نگهداری و حبس در خانه و آزار و اذیت برای مرتکبین آن توصیه شده است. در آیه سوم صریحاً به زنا اشاره شده و مجازات مرد و زن زناکار صد تازیانه دانسته شده است. میان این آیات و برداشت از آن، اقوال و نظرات گوناگونی وجود دارد. جالب آن است که نظرات گوناگون همه مستند به روایات است. اینک به‌طور مجمل به ذکر آرای گوناگون صحابه و تابعین درباره این آیات می‌پردازیم:
گروهی مانند عکرمه و عباده بن صامت در روایتی گفته‌اند که آیه نخست با آیه دوم منسوخ شده و آیه دوم نیز درباره زنان و مردان غیرمحصن با صد تازیانه و یک‌سال تبعید و درباره مردان و زنان محصن و محصنه با صد تازیانه و سنگسار نسخ شده است. گروهی دیگر مانند قتاده و محمدبن جابر گفته‌اند که آیه نخست مخصوص زنان شوهردار و آیه دوم مخصوص افراد ازدواج نکرده است. این دو آیه با حکم تازیانه و سنگسار نسخ شده است.
جمعی دیگر مانند ابن عباس و مجاهد و ابی جعفر النحاس گفته‌اند که آیه نخست مخصوص زنای زنان اعم از محصنه و غیر محصنه است و آیه دوم مخصوص زنای مردان محصن و غیر محصن است که این دو آیه با حکم سنگسار و تازیانه نسخ شده است.(۲)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان(۳) به بیان اقوال گوناگون درباره این آیات و جمع آن با آیه جلد (آیه ۲ سوره نور) و نیز جمع این آیات با آنچه سنت خوانده می‌شود می‌پردازد. او می‌گوید که این آیات در خصوص زناست و اشاره می‌کند که روایت شده هنگام نزول آیه جَلد پیامبر فرمود، این (حکم تازیانه) همان سبیل یا راه نجات است که خدای تعالی برای زنان زناکار (در آیه ۱۵ نساء) وعده داده است.
علامه طباطبایی می‌گوید‌: به ابومسلم نسبت داده‌اند که آیه اول برای بیان حکم (فحشا) میان زنان و آیه دوم برای بیان حکم لواط میان مردان است و هیچ‌یک از این دو آیه نسخ نشده است. وی این عقیده را رد کرده و تأکید می‌کند که این آیات مخصوص زناست. او در برابر این پرسش‌ها و ابهامات که چرا در آیه اول فقط به زنان اشاره شده و مجازات آنان نگهداری در خانه تعیین شده است و در آیه دوم به زن و مرد، هر دو اشاره شد و مجازات آنان آزار و اذیت تعیین شده، سکوت کرده است. به‌علاوه آیه دوم می‌گوید که در صورت توبه و اصلاح از آزار آنان دست بردارید و حال آنکه در آیه اول به نگهداری در خانه تا هنگام مرگ اشاره شده است. علامه طباطبایی می‌گوید که بر اساس آیه دوم زن و مرد زنا‌کار باید اذیت و آزار شوند. آزار زن زنا‌کار طبق آیه اول حبس دائم در خانه است. با توجه به این عبارت آیه دوم که «اگر توبه کردند و اصلاح شدند از آنان دست بردارید» با حبس دائم سازگار نیست. پس می‌توان نتیجه گرفت که منظور از اعراض، خودداری از آزار است، نه حبس. او به عقیده برخی اشاره می‌کند که گفته‌اند مقصود از زنان در آیه اول زنان شوهردار و در آیه دوم دوشیزگان است. و مقصود از ایذا‌ء، حبس دائم است و در صورت توبه فقط دوشیزگان از حبس رهایی می‌یابند. او نهایتاً بدون اینکه دلیلی دراین‌باره ذکرکند، عقیده خود را چنین بیان می‌کند که آیه نخست درباره زناست. او می‌افزاید که آیه دوم نیز درباره زناست زیرا در سنت اثبات شده که حد لواط قتل است. او معتقد است که آیه اول در مقام بیان حکم زنای محصنه است و این حکم موقت بوده و سپس با حکم رجم نسخ شده است، اما آیه دوم در مقام بیان زنای غیرمحصنه یعنی آزار و اذیت اعم از حبس، کتک زدن با لنگه کفش و زشت گفتاری و غیر آن است.
او معتقد است که آیه دوم با آیه جَلد (آیه ۲ سوره نور) منسوخ شده است.
فقها، قائل به نسخ دو آیه مذکور می‌باشند، از همین‌رو برای زنا و دیگر مصادیق فحشا مانند لواط و سحق(۴) به مجازات‌هایی مانند نگهداری در خانه و آزار و اذیت فتوا نداده‌اند. در منابع فقهی برای زنا مجموعاً با توجه به شرایط زنا‌کار مجازات‌هایی مانند قتل، تازیانه، تازیانه و تبعید و نیز سنگسار ذکر شده است. ما بنا نداریم درباره همه این مجازات‌ها به بحث بپردازیم، بلکه می‌کوشیم روند دستیابی فقها را به حکم شرعی که در بحث حاضر سنگسار است مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
چنانکه بیان شد از طرق گوناگون به این نکته اشاره شده که دو آیه ۱۵ و ۱۶ سوره نساء نسخ شده است، یعنی مجازات نگهداری در خانه و آزار و اذیت نسبت به کسانی که مرتکب فحشا می‌شوند معتبر نیست. افزون بر موارد یاد شده روایتی نیز در وسایل الشیعه از امیرالمؤمنین به این شکل نقل شده: «از جمله قوانین مردم در جاهلیت این بود که زن زنا‌کار را در خانه حبس می‌کردند تا آنگاه که مرگ او فرامی‌رسید و اگر مردی زنا می‌کرد او را از مجالس خود طرد می‌کردند و به وی ناسزا گفته و آزارش می‌دادند و غیر از این مجازات دیگری را نمی‌شناختند. خداوند تعالی در آغاز اسلام چنین گفت: (والتی یأتین الفاحشه من نسائکم…) و (واللذان یاتیانها منکم…) پس از آنکه عده مسلمانان زیاد شد و اسلام قوت یافت و مردم از رفتار‌های دوره جاهلیت ترسیدند، خداوند این آیه را نازل کرد: (الزانیه و الزانی فاجلدوا…)»(۵) این روایت نیز در واقع بیانگر نسخ دو آیه سوره نساء است. بیان این نکته نیز ضروری است که بر اساس منابع تاریخی ـ چنانکه قبلاً آمد ـ جازات زنا در جاهلیت معمولاً حبس در خانه ویا آزار و اذیت نبوده است.حال در اینجا این پرسش مهم مطرح است که آیا می‌توان با روایاتی از این دست قائل به نسخ قرآن شد؟ اگر‌چه اشخاص گوناگونی سخن از نسخ دو آیه مذکور(نساء: ۱۵و۱۶) رانده‌اند، اما سخن آنان مانند یکدیگر نیست و همین نکته قابل تأمل است. آیت‌الله خوئی معتقد است(۶) که آیات مذکور نسخ نشده است و دلایلی را در این رابطه ذکر می‌کند که به اهم آنها اشاره خواهد شد. او معتقد است که قرآن را نمی‌توان با خبر واحد نسخ کرد، چرا که موضوعات مهم با خبر واحد اثبات نمی‌شوند. او برای عدم نسخ آیه اول با آیه جَلد و یا سنت رجم که دیگران بدان معتقدند چنین استدلال می‌کند که خداوند در درباره آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء پس از آنکه فرموده زنان مرتکب فحشا را در خانه نگه‌دارید وعده می‌دهد که راه نجاتی برای آنان قرار خواهد داد؛ راهی که از عذاب رهایی یابند. حال چگونه تازیانه و سنگسار راه نجات زن خواهد بود؟ آیا زن عاقلی که در خانه نگهداری می‌شود و در رفاه به سر می‌برد راضی به سنگسار و تازیانه می‌گردد و راه نجات خود را این می‌داند؟! اصولاً چگونه ممکن است تازیانه یا سنگسار راه نجات زن باشد؟ اگر این راه نجات است، پس راه عذاب چیست؟ آیت‌الله خوئی با این استدلال‌ها نتیجه‌گیری می‌کند که آیات مذکور منسوخ نشده‌اند. او در بیان مراد و معنای این آیات احتمالات گوناگونی را مطرح می‌کند. بدین ترتیب که ممکن است منظور از فاحشه، مساحقه (رابطه جنسی دو زن با یکدیگر) باشد. همان‌طور که منظور از فاحشه در آیه دوم لواط است. آیت‌الله‌ خوئی برخلاف بسیاری که ضمائر موجود در آیه دوم را به زن و مرد ارجاع داده و مراد آیه را زنا می‌دانند، ضمائر مثنی را به دو مرد ارجاع داده و مقصود از فاحشه در این آیه را لواط می‌داند. وی می‌افزاید که ممکن است منظور از فاحشه در آیه اول اعم از مساحقه و زنا باشد. منظور آیه، هر یک از دو احتمال مذکور که باشد حکم، همانا وجوب نگهداری زن مرتکب فحشا در خانه است تا آنکه خداوند گشایشی برای او ایجاد کند و اجازه خروج از خانه را بیابد. این گشایش یا با توبه صادقه که مانع از ارتکاب دوباره فحشا شود به‌وجود می‌آید و یا با از دست دادن قابلیت ارتکاب فحشا به دلیل پیری و مانند آن و یا با تمایل زن به ازدواج با مردی‌که او را از فحشا حفظ کند و یا مواردی از این دست.او به این ترتیب مانند دیگران معتقد نیست که آیه اول مختص به زنان شوهردار است. آیت‌الله خوئی حکم نگهداری در خانه و آزار و اذیت را، باقی و معتبر می‌داند و برای جمع میان این حکم و حکم جَلد و رجم این‌گونه به تحلیل می‌پردازد که حکم نگهداری در خانه برای آن تشریع شده که از ارتکاب مجدد فحشا جلوگیری شود و حکم دوم (تازیانه و سنگسار) جریمه ارتکاب مجدد فحشاست و نیز بازداشتن زنان از ارتکاب فحشا. به نظر می‌رسد آیت‌الله خوئی معتقد است تا زمانی که مرتکب فحشا، دست از عمل زشت خود برنداشته، باید در خانه حبس شود. یعنی تازیانه زدن نیز مانع از حبس نمی‌شود، نکته دیگری که از سخن او به دست‌ می‌آید این است که وی قائل به این نیست که سنگسار حتماً باید سبب مرگ زنا‌کارشود. او می‌گوید: «بله اگر زن به واسطه سنگسار یا تازیانه بمیرد وجوب نگهداری در خانه از بین می‌رود، در غیر این صورت حکم نگهداری در خانه همچنان باقی است، تا آنکه خداوند راهی قرار دهد.» او در مورد آیه دوم نیز معتقد است که مقصود از فاحشه، مورد لواط است و نه غیر آن. اما توضیح نمی‌دهد که چگونه میان مجازات آزار و اذیت در مورد لواط با مجازات‌هایی که فقها براساس آنچه که سنت می‌خوانند برای لواط قرار داده‌اند جمع می‌کند. فقها برای مرتکب لواط قائل به مجازات مرگ با روش‌های گوناگون مانند سنگسار، سوزاندن، پرتاب از بلندی و مانند آن شده‌اند. حال اگر حکم این آیه را باقی بدانیم، حکم دیگر را که با سنت برای فقها ثابت شده چه باید کرد؟ آیت‌الله خوئی به این پرسش بزرگ پاسخ نداده است. او در آیه اول میان مجازات نگهداری در خانه و مجازات تازیانه و سنگسار به نحوی جمع کرد، اما در آیه دوم موضوع را مسکوت گذاشت. یکی از نکات مهمی که در بیانات آیت‌الله خوئی وجود دارد این است که وی خبر واحد را در امور مهم معتبر نمی‌داند و به این نکته بارها اشاره کرده است، اما رجم یا سنگسار را که آن نیز با خبر واحد به ما رسیده است رد نکرده، بلکه آن را ثابت شده با سنت قطعیه می‌داند.(۷) ما در اینجا درصدد نیستیم که درباره بیانات آیت‌الله خوئی یا علامه طباطبایی و دیگران به طور جزئی به مناقشه بپردازیم، مهم آن است که دریابیم شیوه استناد و استدلال فقها به آیات و روایات چگونه است و آنچه که به نام حکم شرعی استنباط می‌کنند از چه میزان اعتبار برخوردار است.
تا اینجا بر ما معلوم گشت که قرآن مجازات مرتکبین فحشا را نگهداری در خانه (برای زنان) و آزار و اذیت (برای مردان) دانسته است. درباره اینکه آیا مقصود از فحشا در این آیات زناست یا اعم از آن، اختلاف نظروجود دارد. روایات موجود در این‌باره نیز کمک چندانی به فهم دقیق قرآن نمی‌کند. چنانکه ملاحظه شد آیت‌الله خوئی علیرغم روایات متعدد، قائل به نسخ این آیات نیست، زیرا روایات مذکور عقل وی را مجاب و قانع نمی‌سازد. مجازات دیگری که در قرآن برای زنا صریحاً آمده است (اعم از مرد و زن) صد تازیانه است. قرآن اشاره‌ای به مجازات سنگسار ندارد، درحالی‌که فقها سنگسار را حکم شرعی و مجازات قطعی زنا‌کاری می‌دانند که دارای احصان است، یعنی زنا‌کاری که همسر دائم دارد و منعی از معاشرت با همسر برای وی وجود ندارد. حال این پرسش مطرح می‌شود که سنگسار چگونه به عنوان مجازات شرعی به فقه‌ راه یافته است و سند آن چیست؟
سند سنگسار
درباره اینکه پیامبر اسلام مجازات سنگسار را وضع و یا اجرا کرده باشد سند قطعی ومعتبر در دست نیست. فقها همچون مواردی که قبلاً به آنها اشاره شد به مجموعه‌ای از روایات استناد می‌کنند که این روایات خالی از اشکال نیستند. پیش از ورود به هر بحثی دراین‌باره بهتر است ابتدا به روایاتی که برای مجازات سنگسار به آنها استناد می‌شود اشاره کنیم. برخی روایات حاکی از آن است که زناکار دارای احصان، رجم می‌شود ولی تازیانه نمی‌خورد. در یکی از این روایات، راوی سخن امام را چنین تفسیر کرده که برای یک گناه نمی‌توان دو حد (رجم و تازیانه) قائل شد، این در حالی است که برخی روایات رجم و صد تازیانه را مجازات زناکار دارای احصان دانسته است. فقها روایاتی را که مجازات محصن را فقط رجم دانسته گاه حمل بر تقیه کرده‌اند، درحالی‌که علت تقیه معلوم نیست و معمولاً هرگاه که تعارضات موجود را نمی‌توانند حل کنند تقیه را به عنوان یک راه حل مطرح کرده از این تعارضات عبور می‌کنند. در روایاتی آمده که زناکار فاقد احصان فقط صد تازیانه می‌خورد و زناکاری که همسر دارد ولی با او معاشرت نکرده و بدین ترتیب فاقد احصان است افزون بر آن که صد تازیانه می‌خورد تبعید نیز می‌شود.
در روایاتی دیگر به‌طور مطلق آمده است که پیرمرد و پیرزن (در صورت ارتکاب زنا) صد تازیانه خورده رجم می‌شوند و مرد و زن ازدواج نکرده صد تازیانه خورده یکسال تبعید می‌شوند. این در حالی است که بر خلاف روایات موجود، فقها برای زن زناکار قائل به مجازات تبعید نیستند.
در روایات دیگر مجازات پیرمرد و پیرزن متفاوت دانسته شده مثلاً آمده است که علی(ع) پیرمرد و پیرزن (زناکار) را صد تازیانه زده، رجم کرد. محصن و محصنه را (فقط) رجم کرد. زن و مرد ازدواج نکرده را تازیانه زد و یکسال تبعید نمود. این در حالی است که در روایتی دیگر چنین آمده است: «روزی عمر با پنج نفر که آنان را در حال زنا گرفته بودند آمد و امر کرد که بر آنان حد اقامه شود. علی در آنجا حاضر بود گفت: ‌ای عمر حکم آنان چنین نیست. عمر گفت: تو بر آنان حد اقامه کن. علی اولی را جلو آورد و گردن او را زد، دومی را رجم کرد، سومی را حد زد، چهارمی را نصف حد زد و پنجمی را تعزیر کرد. عمر متحیر شد و مردم تعجب کردند. عمر پرسید ‌ای ابا الحسن برای پنج نفر در موضوعی واحد، پنج حد متفاوت اجرا کردی! علی گفت: اولی ذمی بود که از ذمه خارج شد و حد او جز شمشیر نیست، دومی مرد محصن بود که حد او رجم است. سومی محصن نبود که حد او تازیانه است. چهارمی برده است که نصف حد به او زدیم و پنجمی مجنون بود (که حد از او ساقط است).(۸) این روایت بیشتر به داستان شبیه است و به نظر می‌رسد راوی برای بیان مجازات‌های مختلف زنا چنین داستانی را ساخته است. اینکه پنج نفر مرد زناکار را در حال زنا گرفته باشند و عمر بدون توجه به شرایط آنان برای همه مجازات یکسان تعیین کرده و در این میان از زنانی که با این مردان زنا کرده‌اند خبری نیست، به قصه و داستان شبیه است. در هر حال این داستان به عنوان یکی از روایات مورد استناد در کتاب معتبر روایی شیعه آمده است. روایاتی که در وسایل‌الشیعه آمده معمولاً روایاتی است که از فیلترهای متعدد رد شده و راویان آنها مورد اطمینان فقهای شیعه می‌باشند. این روایت صرف نظراز محتوای آن که به نظر معقول و قابل قبول نمی‌رسد دارای نکاتی قابل توجه است. مطمئناً عمر پیش از صدور دستور برای اقامه حد آنان را محاکمه کرده، شهود متعدد (چهار شاهد) بر آنان شهادت داده‌اند. چگونه عمر در طول محاکمه متوجه شرایط متفاوت پنج مرد زناکار نشده برای همه آنان یک مجازات تعیین کرده و آن را حد زنا دانسته است. هنگامی که علی(ع) مجازات‌های متفاوت را تعیین می‌کند عمر و مردم تعجب می‌کنند. از این روایت چنین فهمیده می‌شود که مردم از مجازاتی که عمر تعیین کرد و از قرائن فهمیده می‌شود که آن مجازات صد تازیانه بوده تعجب نکردند اما از مجازات‌های دیگر تعجب کردند. به نظر می‌رسد مردم با مجازات‌های دیگر برای زنا آشنا نبودند. در صدر روایت اشاره می‌کند که عمر دستور داد بر آن پنج نفر حد اقامه شود. در ذیل روایت نیز درباره مجازات فرد غیرمحصن، لفظ حد را به‌کار می‌برد و درباره چهارمی که برده است به نصف حد اشاره می‌شود.
بدین ترتیب فهمیده می‌شود که لفظ حد در ذیل روایت به معنای صد تازیانه به کار رفته و این همان مجازاتی است که در صدر روایت، عمر به آن امر کرد. در این روایت مجازات محصن فقط رجم است و نه تازیانه و رجم، به مجازات تبعید نیز اشاره‌ای نشده است. فقها بر اساس اینگونه روایات مجازات‌های هشت‌گانه‌ای را برای زناکار در منابع فقهی آورده‌اند. بسیاری از آنان مجازات زناکار محصن را رجم و صد تازیانه می‌دانند. در منابع فقهی آمده است که مجازات مرد بالغ محصنی که با دختر بچه یا زن دیوانه‌ای زنا کند صد تازیانه است، اما مجازات مرد بالغ غیرمحصنی که با زن عاقله و بالغه‌ای زنا کند صد تازیانه همراه با تراشیدن سر و تبعید است.
این فتاوا از این دست روایات به دست آمده است. در این فتاوا مجازات مردی که دارای احصان است و با دختر بچه و یا زن دیوانه‌ای زنا کرده کمتر از مجازات مردی است که احصان ندارد و با زن بالغه و عاقله‌ای زنا کرده است. درحالی‌که در مورد اول مردی که دارای احصان است به دلیل دارا بودن احصان به طور منطقی باید مجازاتش بیشتر باشد. او علاوه بر زنا در حال احصان، دختر بچه و یا زن دیوانه را فریب داده و این خود جرمی بزرگ و اضراری جبران ناپذیر است، درحالی‌که در صورت دوم مرد از یک‌سو فاقد احصان بوده، از سوی دیگر با زنی عاقله و بالغه و با رضایت او زنا کرده است. عجیب است که مجازات اولی کمتر از مجازات دومی است. فقها در واقع به دلیل تعارضات میان روایات می‌کوشند خود به تفسیر آنها بپردازند و با این تفاسیر برخی روایات را بر برخی دیگر حمل می‌کنند، آن‌گاه در این میان فتاوایی ظاهر می‌شود که گاه با عقل و منطق سازگار نیست. ما نمی‌خواهیم به تحلیل یکایک روایات بپردازیم، بحث ما در مورد سنگسار و مستندات آن است و با بیان روایات می‌خواهیم به این نتیجه برسیم که آیا با این گونه روایات و مستندات می‌توان سنگسار را حکم شرعی خواند؟ روایتی که به تفصیل آن را بیان کردیم نشان می‌دهد که مردم با مجازاتی غیر از صد تازیانه برای زناکار آشنا نبوده‌اند و دیگر مجازات‌ها، آنان را شگفت‌زده کرده است. مهم‌تر از روایاتی که درباره رجم به آنها اشاره شد روایاتی هست که در آنها ادعا شده مجازات رجم در قرآن آمده است. حاصل این روایات آن است که آیه‌ای از قرآن که درباره رجم زناکار بوده حذف شده است. در وسایل‌الشیعه در این باره دو روایت آمده است. در روایتی «سلیمان ابن خالد می‌گوید: از ابی عبدالله پرسیدم که آیا رجم در قرآن آمده است؟ امام گفت: بله. گفتم: چگونه؟ گفت: الشیخ و الشیخه فارجموهما البتّه فانّهما قضیا الشهوه» یعنی پیرزن و پیرمرد را البته رجم کنید که آنها شهوترانی کرده‌اند.
در روایتی دیگر عبدالله بن سنان از ابی عبدالله نقل می‌کند که رجم در قرآن به این شکل آمده است: «اذا زنی الشیخ و الشیخه فارجموهما البتّه فانهما قضیا الشهوه.» در منابع روایی اهل سنت نیز‌ آمده که عمر بن خطاب ادعا کرد که آیه رجم در قرآن بوده است. در «الموطّأ» مالک طی روایتی طولانی و مفصل آمده که عمر بن خطاب گفت: «مبادا آیه رجم را از بین ببرید و کسی بگوید که در کتاب خدا دو حد وجود ندارد. پیامبر رجم کرد ما نیز رجم می‌کنیم. قسم به کسی که جان من در دست اوست اگر مردم نمی‌گفتند که عمر به کتاب خدا افزود می‌نوشتم: (الشیخ و الشیخه فارجموهما البتّه) و ما این را خواندیم.»(۹) هیچ‌یک از شیعه و اهل سنت این ادعا را که در قرآن آیه رجم وجود داشته، نپذیرفته‌اند. منابع تاریخی و روایی حاکی از آن است که عمر بن خطاب اصرار بر اجرای رجم داشت، تا آنجا که ادعا می‌کرد رجم در قرآن آمده و او خود آن آیه را خوانده است. حال با توجه به مجموع آیات و روایاتی که درباره مجازات زنا و رجم به ذکر آنها پرداختیم به بحث و تحلیل پیرامون موضوع می‌پردازیم.
رجم، سنتی غیراسلامی
در مجموعه روایاتی که در باب مجازات زنا آمده روایتی را نقل کردیم مبنی بر اینکه آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء نسخ شده است. این روایت خبر واحد است و چنانکه آیت‌الله خوئی نیز معتقد است نسخ قرآن با خبر واحد ثابت نمی‌شود، چنانکه آیه‌ای جدید با خبر واحد به قرآن افزوده نمی‌شود. با چنین اعتقادی این ادعا که آیه رجم در قرآن بوده رد شده است. اگرچه فقها ادعای وجود آیه رجم را نپذیرفتند اما با خبر واحد عملاً قائل به نسخ آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء شده‌اند. به همین جهت در منابع فقهی مجازات نگهداری در خانه و آزار و اذیت نسبت به کسانی که مرتکب زنا یا لواط می‌شوند دیده نمی‌شود، حال آنکه این مجازات‌ها از آیات قرآن به دست می‌آید.
از دیگر سو چنانکه بیان شد در منابع روایی شیعه توسط راویانی که شیعیان روایات آنان را قبول دارند و معتبر می‌دانند به امامان شیعه این ادعا نسبت داده شده که آیه رجم در قرآن بوده است. فقها و نیز دانشمندان علوم قرآنی این روایات را علی‌رغم اعتبار راویان آن نپذیرفته‌اند. چگونه است که با خبری واحد آیات قرآن نسخ می‌شود و خبرهای دیگر پذیرفته نمی‌شود و چگونه است که مجازات تصریح شده در قرآن ترک می‌شود و مجازاتی از خارج قرآن با مستنداتی مناقشه برانگیز جایگزین آن می‌گردد؟
اخبار آحادی که حکایت از مجازات رجم دارند چنانکه دیدیم متفاوت و قابل مناقشه هستند. این اخبار نیز توسط راویانی نقل شده که اعتبار آنان همانند راویان روایات مردود است، یعنی روایاتی که در آنها ادعا شده که آیه رجم در قرآن وجود داشته است. همانطور که گفته شد علی‌رغم وجود روایات متعدد، آیت‌الله خوئی قائل به نسخ آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء نشده است، این در حالی است که بسیاری از مفسرین و فقها قائل به نسخ این آیات شده‌اند. در رابطه با مطالبی که بیان شد چند پرسش مهم مطرح می‌شود؛ نخست آن‌که چرا فقها قائل به نسخ آیات مذکور در باب مجازات فحشا شده‌اند؟ دیگر آن که منشأ پیدایش روایاتی که مدعی است آیه رجم در قرآن بوده چیست؟ و پرسش دیگر آن که علت پیدایش مجازات رجم در منابع فقهی کدام است؟
در پاسخ به پرسش‌های بالا باید گفت از آن جا که فقها نتوانسته‌اند میان مجازات‌های تصریح شده درآیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء و مجازات تازیانه از یک سو و رجم که در روایات آمده از سوی دیگر جمع کنند قائل به نسخ این آیات شده‌اند، درحالی‌که دلیل معتبر برای نسخ وجود ندارد. دلیل مهم دیگر برای اعتقاد به نسخ این آیات رویه معمول فقها در بذل توجه فوق‌العاده به سنت است. آنان در استنباط احکام شرعی اخبار آحاد را با این همه تشتت و ضعف در اعتبار، به آیات قرآن ترجیح داده، مقدم می‌دارند و با تخصیص و تقیید آیات قرآن با این‌گونه اخبار آحاد، رویه خود را توجیه می‌کنند. اخباری‌گری در تاریخ فقه به جایی رسید که برخی معتقد شدند ما قرآن را به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم درک کنیم و حتی قرآن متروک و اخبار و احادیث، جایگزین آن شد. نفوذ این جریان فکری در فقه عیان و آشکار است که بحثی مفصل می‌طلبد.
درباره منشأ پیدایش مناقشات درباره رجم و این ادعا که در قرآن آیه رجم وجود داشته، با توجه به قرائن موجود می‌توان گفت که رجم مجازاتی اسلامی نیست، اسلام این مجازات را نیاورد. به نظر می‌رسد افرادی پس از پیامبر کوشیدند مجازات رجم را اجرا کنند و با مخالفت مردم روبه‌رو شدند. درباره این که چه کسی کوشیده مجازات رجم را وارد اسلام کند و آن را توجیه نماید، سند قطعی در دست نیست. منابع تاریخی نشان می‌دهد که عمر بن خطاب بر این امر اصرار داشته است. اگر رجم در زمان پیامبر اجرا شده بود قطعاً همه مردم روستای کوچک مدینه از آن آگاه می‌شدند و دیگر نیازی به توجیه آن و اصرار بر اجرای آن وجود نداشت. شواهد نشان می‌دهد که رجم در زمان پیامبر اجرا نشده است، از همین‌رو پس از پیامبر مردم نسبت به اجرای آن اعتراض کرده‌اند. البته همان‌طور در روایتی از «الموطأ» آمده این احتمال وجود دارد که پیامبر حکم رجم را نسبت به یهودیان با توجه به آیین آنان صادر کرده باشد. همچنین ممکن است یهودیان در زمان پیامبر در مدینه مجازات سنگسار را اجرا کرده باشند و بدین ترتیب این سنت با توجه به مشکلاتی که در نقل و ثبت سنت وجود داشته، با سهل‌انگاری به اسلام منتسب شده باشد. در همین رابطه می‌ توان به استدلال شافعی درباره وجوب رجم اشاره کرد. وی با توجه به این که پیامبر نسبت به دو یهودی براساس تورات حکم رجم نمود، افزون بر این که نتیجه می‌گیرد اجرای رجم بر اهل کتاب واجب است معتقد است که رجم بدین‌ترتیب جزء شریعت پیامبر نیز شده است (به نقل از اصول سرخسی، جلد ۲، ص ۱۰۰). به نظر می‌رسد رجم بدین ترتیب و با توجه به تعریف گسترده سنت، به سنت و از آنجا به فقه راه یافته است. (درباره تعریف سنت توسط اصولیون می‌توان به‌طور جدی مناقشه کرد. همچنین در این‌که آیا با رجم دو یهودی در صورت صحت خبر، این فعل پیامبر جزئی از شریعت آن حضرت شده باشد می‌توان بحث کرد بویژه که قرآن درباره زنا، خود مجازات‌هایی را بیان کرده است.)
مدافعان این شیوه مجازات کوشید‌ه‌اند آن را به اسلام نسبت دهند. مناقشات تا بدان حد سخت بوده که حتی مجبور به طرح این ادعا شده‌اند که رجم در قرآن وجود داشته است. به احتمال قوی این ادعا برای مجاب کردن مردم و مخالفان رجم مطرح شده است. قرائن موجود در روایتی که از وسایل‌الشیعه نقل شد نیز گویای همین نکته است.آن روایت نیز بیانگر آن است که مردم مجازاتی دیگر جز تازیانه را برای زنا نمی‌شناختند. هنگامی که قرائن مختلف را کنار یکدیگر می‌گذاریم به این نتیجه می‌رسیم که رجم وارد زندگی مسلمانان شده است. مدافعان آن کوشیده‌اند ادعای وجود رجم در قرآن را، هم به بزرگان اهل سنت نسبت دهند و هم به بزرگان شیعه. پس از پیامبر بویژه پس از گسترش اسلام، امور مردم به دست والیان متعدد افتاد که بسیاری از آنها مردمانی بیابانی، بی‌سواد و مأ‌نوس با آداب و سنن جاهلی بودند. کتب تاریخی روایتگر حوادث بسیاری در این رابطه است. اعراب بیابان‌نشین حجاز مسلماً در طول ده سال حیات پیامبر در مدینه دست از همه آداب و سنن و افکار جاهلی برنداشتند، بویژه آنکه بسیاری از آنها در اواخر دوره حیات پیامبر به اسلام گرویدند. پیش از این بار‌ها اشاره کردیم که زنا در میان اعراب حجاز بسیار رایج بود. روزی «طفیل بن عمرو بن طریف الدوسی» نزد پیامبر آمد و مسلمان شد. او گفت که در قبیله دوس، زنا و ربا بسیار رایج است. پیامبر برای هدایت آنان دعا کرد. درباره مغیره‌‌بن شعبه نیز که والی عمر در بصره بود آمده است که وی زنا کرد و پس از آن برای اقامه نماز صبح به مسجد رفت و به عنوان امام جماعت جلوی مردمان ایستاد که شا‌هدان زنا با او دعوا کرده، وی را نزد عمر بردند.(۱۰)
زیاد‌بن‌ابیه‌ دبیر مغیره، یکی از چهار شاهد بود. او به گونه‌ای شهادت داد که مغیره از مجازات رهایی یافت. در منابع تاریخی از مغیره به عنوان یکی از اصحاب بزرگ پیامبر یاد شده است. قرائن نشان می‌دهد که پس از اسلام نیز زنا رواج داشته است. شاید عمر‌بن خطاب برای بازداشتن مردم از ارتکاب زنا مجازات سخت رجم را وضع کرده باشد. یهودیان نیز که در کنار مسلمانان می‌زیستند قائل به چنین مجازاتی برای زناکار بودند. در هر حال مجموعه این روایات نمی‌تواند مستندی مطمئن و معتبر برای شرعی خواندن مجازات سنگسار باشد. بسیاری از فقها مانند سید مرتضی، ابن زهره و ابن ادریس خبر واحد را معتبر ندانسته‌اند. در میان متأخرین نیز آیت‌الله خوئی خبر واحد را بویژه در امور مهم، معتبر نمی‌داند. آیا اسلام چیزی را مهم‌تر از خون و جان انسان‌ها دانسته است؟ در صورتی که معتقد باشیم حفظ جان و خون انسان‌ها بر همه چیز مقدم است و یا آن را از امور مهم بدانیم، نمی‌توانیم با این اخبار آحاد، که به نمونه‌هایی از آنها اشاره شد مجازات رجم را ثابت و اجرا کنیم.
از بحث‌های گذشته درمی‌یابیم که:
۱ـ رجم در قرآن به عنوان مجازات زنا و مجازات هیچ جرم دیگر نیامده است.
۲- اسلام بی‌تردید برای جان و خون انسان‌ها بیش از هر چیز ارزش و احترام قائل است.
۳- با خبر واحد امور مهم ثابت نمی‌شود.
۴- حفظ خون و جان انسان‌ها از مهمترین امور است.
۵- اخبار مربوط به رجم از جمله اخبار آحاد بوده، محتوای این اخبار قابل مناقشه است.
۶- فقها روایات مربوط به ادعای وجود آیه رجم در قرآن را به درستی نپذیرفته‌اند، درحالی‌که راویان این روایات، روایات دیگر را نیز نقل کرده‌اند.
هنگامی که در روایات موجود درباره یک موضوع مهم که به جان و آبروی انسان بازمی‌گردد این همه اختلاف و مناقشه وجود دارد، اعتبار آن روایات عقلاً ساقط می‌گردد و نمی‌توان به آنها استناد کرد، بویژه برای صدور حکم شرعی. افزون بر آنچه در ردّ مجازات رجم بیان شد باید افزود که روایات رجم مخالف با قرآن است و این مهمترین دلیل برای رّد این دست روایات است. اما دلیل مخالفت این روایات با قرآن این است که آیات ۱۵ و ۱۶ نساء نسخ نشده است و دلیل معتبری در این رابطه در دست نیست. با توجه به عدم نسخ این آیات، مجازات ارتکاب فحشا برای زنان (و چنانکه فقها و مفسرین در تعبیر آیه ۱۵ گفته‌اند) بویژه زنان شوهر‌دار، نگهداری در خانه است. حتی آیه قرآن برای رهایی از این مجازات وعده راه نجات را می‌دهد، که به نظر می‌رسد آن راه نجات، توبه و بازگشتن از ارتکاب حرام است. از آنجا که مجازات زنای محصنه در قرآن نگهداری در خانه آمده است، مجازات رجم با آن مخالفت دارد. شیخ انصاری در رسائل در مفهوم مخالفت با کتاب می‌گوید: «عنوان مخالفت در جایی صادق است که دو دلیل درباره یک موضوع حاکی از دو حکم مخالف باشد.» چنانچه نسخ آیه ۱۵ نساء را نپذیریم بی‌تردید روایاتی که به عنوان دلیل رجم به آنها استناد می‌شود با این آیه در تعارض خواهد بود و به همین دلیل این روایات مردود است. فقها نیز شاید برای دفع این تعارض از یک‌سو و ترجیح روایات و اخبار بر قرآن از سوی دیگر قائل به نسخ آیه ۱۵ و ۱۶ شده‌اند. آیه ۱۶ نساء نیز حکم لواط را آزار و اذیت به نحوی که مردم خود مناسب و مفید و بازدارنده می‌دانند، دانسته‌ است. روایات مربوط به مجازات لواط نیز با این آیه در تعارض قراردارد، زیرا دلیلی معتبر برای نسخ این آیه نیز وجود ندارد. حتی اگر برخی ادله نسخ این آیات را بپذیرند، با توجه به اینکه برخی دیگر نسخ را نپذیرفته‌اند نمی‌توان به طور قطع قائل به نسخ شد و با ادله‌ای مشتبه مجازات سختی مانند رجم و یا قتل و مانند آن را ثابت نمود، زیرا در هر حال روایات مذکور از جهات گوناگون اعم از ضعف آنها به دلیل اینکه خبر واحدند و از نظر معنا و مضمون و نیز مخالفت با قرآن قابل مناقشه می‌باشند. پر واضح است که هیچ مجازاتی بویژه مجازات‌هایی که جان انسان‌ها را تهدید کند با ادله غیر قطعی ثابت نمی‌شود.
حال با توجه به موارد یاد شده چگونه مجازاتی مانند رجم ـ رجمی که به کشته‌شدن می‌انجامد ـ به منابع فقهی راه یافته است؟
رویه فقها نشان می‌دهد که آنان به روایات، بیش از قرآن اهمیت می‌دهند، آنان حتی در مواجهه با روایات گوناگون در یک موضوع به روایات خاصی گرایش می‌یا‌بند و می‌کوشند گرایش‌های خود را توجیه کنند. موضوع مهم در این‌جا این است که گرایش فقها به کدام دسته از روایات بیشتر است و چرا؟ مثلاً درحالی‌که با آیات قرآن و روایات موجود می‌توان اثبات کرد که دیه و ارزش جان همه انسان‌ها با هم برابر است، چرا فقها تمایل دارند عدم برابری را ثابت و توجیه کنند؟ و یا مثلاً وقتی که با توجه به عدم وجود رجم در قرآن و تشتت و مناقشه برانگیز بودن روایات رجم و ادله عقلی، این مجازات را می‌توان رد کرد، چگونه است که فقها می‌کوشند، ثابت کنند این مجازات مشروع بوده و فراتر از آن، حکم شرعی است؟ در بحث پیرامون اعتبار و حجیت خبر واحد، می‌بینیم که اصولیون و فقها ابتدا حجیت خبر واحد را مفروض گرفته، سپس به دنبال اثبات و توجیه آن می‌روند. هنگامی‌که هیچ‌یک از ادله اعم از قرآن، سنت و عقل نتوانست این ادعا را ثابت کند و هر یک با اشکالاتی روبه‌رو بود باز هم کوشیده و طریق دیگری را برای توجیه ادعای خود جست‌وجو می‌کنند، مثلاً ملاحظه می‌شود آنجا که قرآن، سنت و بنای عقلا نمی‌تواند حجیت خبر واحد را اثبات کند، نهایتاً برخی برای برون رفت از بن‌بست به وجود آمده عمل اصحاب را دلیل برای حجیت قرار دادند. ذهن فقها معمولاً متوجه موضوعات عبادی است. تصور اینکه سنت که مبتنی بر اخبار آحاد است بی‌اعتبار شود و به تبع آن احکام عبادات مخدوش و تعطیل گردد، برای آنان دشوار و سخت است. آنان موضوعات گوناگون را نیز از یکدیگر تفکیک نکرده‌اند و با روایات مربوط به همه موضوعات اعم از نماز واجب و مستحبی و غسل‌های واجب و مستحبی تا نماز میت و یا قصاص و دیات و حدود ـ صرف‌نظر از میزان اهمیت موضوعات ـ یکسان برخورد می‌کنند. حتی می‌توان گفت که فقها در برخورد با روایات مربوط به طهارت و نماز، دقت بسیار بیشتری نسبت به روایات قصاص و حدود و مانند آن مصروف داشته‌اند. فقها خالی الذهن به سراغ ادله نمی‌روند، بلکه ابتدا مفروض را در ذهن به طور مسلم دارند و می‌کوشند با ادله به اثبات آن و به عبارت دیگر به توجیه آن بپردازند، از همین‌روست که در کیفیت استفاده آنان از آیات و روایات، ابهامات و پرسش‌های گوناگونی وجود دارد. اینکه پیش‌فرض ذهنی آنان چگونه شکل گرفته است، خود موضوعی مهم و قابل بحث است.
بررسی تاریخ اسلام و زندگی مسلمانان و نحوه شکل‌گیری و انتقال سنت و کیفیت شکل‌گیری فقه نشان می‌دهد که بسیاری از احکام، قوانین و مقررات، اعتقادات و آداب و سنن، نسل به نسل و سینه به سینه به آیندگان انتقال یافته است. بانی بسیاری از این آداب و سنن و قوانین، اسلام نبوده، بلکه بسیاری از آنها در جاهلیت حجاز ریشه دارد و مسلمانان پس از اسلام نیز از این سنت‌های کهن و دیرین دست برنداشتند. ریشه برخی سنن در اعمال و رفتار خلفا و والیان اموی و عباسی است. زندگی مسلمانان از یکدیگر جدا نبوده و صف‌بندی‌های سیاسی شیعه و سنی زندگی اجتماعی آنان را از هم جدا نکرد، از این‌رو قوانین و آداب و سنن آنان نیز متفاوت از یکدیگر نبود. همان‌طور که اصولیون نهایتاً استدلال می‌کنند، از آنجا که گذشتگان به خبر واحد عمل می‌کردند پس ما نیز به آن عمل می‌کنیم، می‌توان گفت که پیش‌فرض‌های دیگر نیز در ذهن آنان چنین شکل گرفته است، مثلاً درباره رجم دلیل قطعی وجود ندارد اما سینه به سینه نقل شده که در زمان پیامبر رجم انجام گرفته است. فقها با این پیش‌فرض به سراغ ادله رفته، رجم را توجیه می‌کنند، درحالی‌که اگر خالی الذهن به سراغ ادله رویم چنین موضوع مهمی را نمی‌توانیم اثبات کنیم. نقل آداب و سنن از نسل اولیه مسلمانان و عمل به آن نیز فاقد اعتبار و حجیت است. در موضوعاتی که ضرر و زیانی به دنبال ندارد و از سوی دیگر با عقل نیز در تنافی نیست شاید بتوان به آداب و سنن مسلمانان اولیه اعتنا کرد، مثلاً در اقامه نماز میت یا انجام غسل جمعه و مانند آن. اما عقلاً در موضوعاتی مانند رجم و یا هر مجازات دیگر و نیز قصاص و دیات نمی‌توان این‌گونه عمل کرد. پیشتر گفتیم که در میان فقهای معاصر آیت‌الله خوئی خبر واحد را در امور مهم معتبر نمی‌داند، اما از سوی دیگر رجم را قبول دارد و می‌گوید که با سنت قطعیه ثابت شده است. این در حالی است که اخبار مربوط به رجم نیز اخبار آحادند. به نظر می‌رسد آنچه که آیت‌الله خوئی و یا دیگر فقها پیش از مراجعه به ادله و تحلیل و بررسی آنها آن را سنت قطعیه می‌خوانند همان آداب و سننی است که سینه به سینه و نسل به نسل نقل شده و تکرار آن بویژه از سوی فقها و عدم تلاش آنان برای بازنگری در ادله، پیش‌فرض‌هایی را به طور مسلم در اذهان به وجود آورده است.
در بررسی دیگر موضوعات مهم نیز به همین نکته می‌رسیم، مثلاً درباره ارتداد در قرآن کریم مجازاتی ذکر نشده و عقلاً نیز نمی‌توان برای باور و اعتقاد به چیزی یا عدم اعتقاد به آن چیز، کسی را مجازات کرد، زیرا مجازات به عمل تعلق می گیرد ونه غیر آن. اما فقها تا آنجا در باب ارتداد پیش رفته‌اند که حتی اعتقاد به باور‌های یک مذهب خاص مانند شیعه را نیز از ضروریات دین دانسته و خروج از آن را ارتداد خوانده‌اند و برای آن مجازات مرگ تعیین نموده‌اند. تعیین مجازات مرگ برای جرایمی که قرآن مجازات آنها را مرگ ندانسته، با قرآن منافات دارد و ادعای تقیید و تخصیص و نسخ آیات قرآن با اخبار و احادیثی با این میزان از اعتبار، وجاهت علمی و عقلی ندارد. طبق نظر آیت‌الله خوئی آیه ۱۶ سوره نساء درباره لواط است، که مجازات آن آزار و اذیت و شماتت بیان شده است، درحالی‌که در منابع فقهی مجازات آن را مرگ دانسته‌اند.
در اینجا بر این نکته تأکید می‌شود آنچه که دارای سند قطعی شرعی نیست نمی‌تواند منتسب به شرع گردد. درباره مجازات زنا و فحشا آنچه قابل استناد است آیات قرآن است، که این آیات نیز با یکدیگر قابل‌جمع‌اند. نیاز نیست آیه جَلد را ناسخ آیات دیگر بدانیم. هدف اسلام بازداشتن مردم از منکرات و اعمال زشت بوده است و نه کشتن آنان به دلیل ارتکاب اعمال منکر. کشتن انسان‌ها به دلیل ارتکاب عمل زشت با اصل هدایت منافات دارد. قرآن درباره زنانی که مرتکب فحشا می‌شوند توصیه می‌کند که در خانه نگهداری شوند تا شاید بدین‌ترتیب از این رفتار خود دست بردارند.
از فحوای آیه ۱۵ نساء چنین فهمیده می‌شود که قرآن این مجازات را نیز سخت می‌داند، از این‌رو وعده می‌دهد که شاید خداوند راه نجاتی قرار دهد. درباره مردانی که مرتکب لواط می‌شوند نیز توصیه می‌کند که آنان را به شیوه متعارف آزار دهند تا از رفتار خود دست بردارند. این که قرآن شیوه خاصی از آزار و اذیت را بیان نکرده حاکی از آن است که انتخاب شیوه را به مردم واگذار کرده است. از سوی دیگر آیه جَلد (تازیانه) درباره مرد و زن زناکار آمده است.
آیت‌الله خوئی معتقد است که تازیانه زدن نمی‌تواند راه نجاتی باشد که خداوند در آیه ۱۵ سوره نساء وعده داده است. به نظر می‌رسد با توجه به اینکه هدف اصلی از مجازات مرتکبین فحشا بازداشتن آنان از ارتکاب عمل زشت است این راه‌های متعدد به مردم پیشنهاد شده تا آنان هر یک به فراخور حال مجرم یا گناهکار، او را از عمل زشت بازدارند. حتی می‌توان آیه ۳۴ نساء را نیز مرتبط با دیگر آیات مورد بحث دانست، در ذیل این آیه آمده است که زنان صالح و شایسته، زنان پرهیزکاری هستند که در غیبت شوهران خود حفظ می‌کنند آنچه را که خداوند به حفظ آن امر کرده است و اما زنانی که از نافرمانی آنان می ترسید باید آنان را نصیحت کنید (اگر از کار خود دست برنداشتند) از آنان دربستر دوری کنید و (باز اگر از کار خود بازنایستادند) آنان را بزنید. اگر اطاعت کردند دیگر نسبت به آنها حق ستم ندارید، همانا خداوند بزرگوار و عظیم‌الشأن است.
در خطبه حجـه‌الوداع از پیامبر نقل شده که به مردم فرمود اگر زنان مرتکب فحشا شدند آنان را نصیحت کنید، چنانچه اطاعت نکردند در بستر از آنان دوری گزینید و باز اگر دست از کار خود برنداشتند آنان را بزنید و اگر مطیع شدند هیچ حقی بر آنان ندارید. این روایت قرینه‌ای است برای این معنا که مقصود از زنانی که در غیاب شوهران خود آنچه را که باید حفظ نمی‌کنند، زنانی هستند که مرتکب فحشا می‌شوند و یا احتمال دارد که مرتکب فحشا شوند. چنانکه می‌بینیم قرآن راه‌های گوناگونی را توصیه می‌کند که شاید با استفاده از این شیوه‌ها زنان و مردان از فحشا دست بردارند. شاید بتوان گفت که مجازات‌های مندرج در آیه ۳۴ سوره نساء مقدم بر مجازات حبس و نگهداری در خانه است. قرآن برای حبس زن در خانه، شهادت چهار شاهد بر ارتکاب فحشا را لازم دانسته است.
از فحوای آیات می‌توان چنین فهمید که استفاده از راه‌های گوناگون بازدارنده، ناظر بر شرایط شخص زشتکار است. مجازات صد تازیانه شدیدترین مجازاتی است که می‌توان آن را درباره کسی اعمال کرد که سایر مجازات‌ها مانند نصیحت شوهر و دیگر اقدامات او و نیز نگهداری در خانه بازدارنده نبوده است. حتی آیات مربوط به ملاعنه را نیز می‌توان با آیات مذکور مرتبط دانست. آیات ملاعنه حاکی از آن است که اگر مردی، زن خود را متهم به زنا کرد اما شهودی نداشت و یا فرزند خود را نفی نمود در صورت اطمینان نسبت به ادعای خود می‌تواند زن را به ملاعنه دعوت کند. در صورتی که زن به زنا اقرار نکرد و حاضر به ملاعنه شد طرفین طی تشریفاتی یکدیگر را لعن می‌کنند و از هم برای همیشه جدا می‌شوند، فرزند نیز به مادر انتساب می‌یابد. گاه مردانی به پیامبر شکایت می‌کردند که همسرانشان مرتکب زنا می‌شوند و درباره حکم قتل زنان خود سوال می‌کردند. روایات حاکی از آن است که حتی مردی که زن خود را با مرد دیگر در بستر ببیند، حق کشتن آنان را ندارد، زیرا در صورت قتل، قصاص خواهد شد. درواقع تهدید به قصاص برای بازداشتن مردان از قتل همسران خود است، فقها نیز همین‌گونه فتوا داده‌اند. این قرائن و شواهد نشان می‌دهد که زنا در میان مسلمانان اولیه از پیش از اسلام و حتی پس از آن رواج داشته است و اسلام کوشیده مردمان را از این عمل زشت بازدارد. اما جواز قتل و مرگ را صادر نکرده است، بویژه از آن جهت که در صورت صدور جواز قتل، بیشتر، زنان قربانی می‌شدند زیرا مردان بر زنان سلطه داشتند و با توجه به آداب و سنن جاهلی ارتکاب زنا را برای زنان زشت‌تر می‌دانستند، درحالی‌که مردان زنان متعددی داشتند و حقوق آنان را به خوبی ادا نمی‌کردند و با وجود داشتن زنان متعدد مرتکب زنا نیز می‌شدند. با توجه به مجموع آنچه که بیان شد و با توجه به عدم نسخ آیات ذکر شده و ضعف روایات مربوط به رجم نمی‌توان رجم را مجازاتی شرعی دانست. حتی اگر با هر استدلالی فقها بخواهند به این روایات استناد کنند نمی‌توانند مدعی شوند که این روایات و استدلال‌ها غیر قابل مناقشه است. ورود مناقشه در این ادله به معنای ورود شبهه در آنهاست، و دراین‌باره اختلافی نیست که حدود، بویژه حدودی که تهدیدکننده جان انسان است با شبهه ساقط می‌شود.
شاید با توجه به مناقشاتی از این دست و عدم اطمینان به ادله حدود و نیز لزوم احتیاط نسبت به جان انسان‌هاست که برخی فقها اقامه حدود را به‌وسیله فقها جایز ندانسته‌اند و آن را از اختیارات پیامبر و ائمه خوانده‌اند. طبرسی از جمله این فقهاست. محقق حلی نیز در شرائع‌الاسلام بر همین عقیده است و عقیده کسانی که معتقدند حدود را در زمان غیبت می‌توان اجرا کرد را ضعیف می‌داند. وی حتی امر به معروف و نهی از منکر را در صورتی که مستلزم جرح و قتل باشد مشروط به اذن امام دانسته است. ابن زهره و ابن ادریس نیز قائل به عدم جواز اجرای حدود در زمان غیبت بوده‌اند. از فقهای معاصر نیز که چنین عقیده‌ای دارند، می‌توان از سید احمد خوانساری نام برد که در کتاب جامع‌المدارک قائل به این عقیده شده است. میرزای قمی نیز اجرای حدود را جایز ندانسته و تعزیر را جایگزین آن کرده است.
مقصود ما از نفی مجازات رجم این نیست که بر اعمال زشت و فحشا صحه بگذاریم بلکه مقصود آن است که شیوه مجازات جرایم در اعصار و جوامع گوناگون باید متعارف باشد. شیوه مجازات نیز به مرور زمان تغییر کرده است و امروز پسندیده نیست که شیوه‌های منسوخ مجازات دنیای قدیم، اعمال و اجرا شود.
پی‌نوشت:
۱ـ. الموطأ، امام مالک‌بن انس، کتاب الحدود، باب رجم.
۲ـ البیان، آیت‌الله خوئی، ص ۳۱۰٫
۳ـ تفسیر المیزان، جلد ۴، ذیل آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء.
۴ـ سحق: رابطه جنسی زنان با یکدیگر.
۵ـ وسایل الشیعه، کتاب‌الحدود‌ و التعزیرات، باب ۱ از اقسام حدود زنا، روایت شماره ۱۹٫
۶ـ البیان، ص ۳۱۳-۳۱۰٫
۷ـ البیان، ،ص ۳۱۲٫
۸ـ وسایل الشیعه ، کتاب الحدود و التعزیرات، باب ۱ از اقسام حدود زنا.
۹ـ الموطأ، صفحه۴۴۷٫
۱۰ـ تاریخ نامه طبری، جلد ۳، ص ۴۸۶ تا
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 نزدیک به سحر.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده